چند روز مانده به جشن ازدواج آنا (لیندزی لوهان)، حادثهای ماورایی باعث میشود که او و دخترش (جولیا باترز) ذهنهای خود را جابهجا کنند، همزمان با مادرش (جیمی لی کرتیس) که با نامزد دخترش (سوفیا هامونز) تعویض میشود.
Freaky Friday، با ماهیت کمدی نوجوانانه دوستداشتنی و سبکمغزش و باطن پرشور و قطعات موسیقی اصیل جذابش، در گذر زمان استوار مانده است. جذابیت اصلی آن از پیوند لیندزی لوهان جوان و جیمی لی کرتیس باتجربه ناشی میشود، جفتشدن شیمیایی و استعداد کمدی جسمانی آنها به فرضیه تبادل بدن فیلم، جلوهای جادویی بخشید. این همکاری پرانرژی، شایسته تجدید دیدار بود، البته تحت شرایط ایدهآل.

Freakier Friday، که در زمان حال روایت میشود، از این ویژگی بهره میبرد که حدود 2 دهه پس از قسمت پیشین خود، با نسل جدیدی از نوجوانان روبهرو هستیم. چنانکه با یک مونتاژ به سبک دفترچه خاطرات درمییابیم، این نسل جدید توسط هارپر (جولیا باترز)، دختر موجسوار و کلاهبهسر آنا، که لوهان نقش او را ایفا میکند، نمایندگی میشود. این، یک شروع دلپذیر است که به مادربزرگ درمانگر و باحال، تس (کرتیس)، اجازه میدهد تا ناگزیر قدم فراتر بگذارد، زیرا به دستور آنا با هارپر ارتباط برقرار میکند. پویایی ناهماهنگ آنها، که قدردان رابطه صمیمانه ایجادشده بین آنا و تس پس از جابهجایی اولیه آنها در فیلم اول است، کارساز است. تا اینکه آنا بهشدت دلباخته اریک (مانی جاسینتو)، رستوراندار انگلیسی میشود. ناگهان، نامزدی، دختر خوشپوش و دلسوز او، لیلی (سوفیا هامونز)، و نقلمکان قریبالوقوع به لندن در این میان ظاهر میشوند.
لوهان و کرتیس بار دیگر با جذابیتهای خودجوش خود میدرخشند.
تلاش برای کارآمد کردن فرضیه فیلم Freakier Friday در حالی که فیلم را به سمت عصری جدید سوق میدهد، باعث شده تا عناصر متعددی در حال چرخش باشند. جابهجایی چهارطرفه — که توسط یک روانشناس آماتور در مهمانی مجردی آنا ایجاد میشود — به لوهان و کرتیس این فرصت را میدهد تا بار دیگر با جذابیتهای خودجوش خود بدرخشند، زیرا اینبار هر دو به ذهنیتهای جوانتری پرتاب میشوند و بهطرز ناشیانهای با لباسهای جسورانه و نوجوانانه درگیر میشوند و تلوتلو میخورند. اما داستان میتوانست اجازه دهد تا برخی از این عناصر از دست بروند. فیلمنامه آنچنان دغدغه ارائه خدمات به طرفداران را دارد و در عین حال تلاش میکند برای مخاطبان جوانتر جذاب باشد که به هیچکدام فضای کافی برای مانور نمیدهد، در عوض بین نقاط داستانی با یک رشته باریک روایی حرکت میکند.
این به آن معنا نیست که فاقد جادو است. بازگشت جیک، دلبر موتورسوار بور، چاد مایکل موری، یکی از مفرحترین صحنههای فیلم را شکل میدهد، زیرا تس، لیلی، نکات معاشقه را به آنا، هارپر، میآموزد و به نمایشی خیرهکننده از حساسیات کمدی بزنبهادری لوهان منتهی میشود. سالها هیچ تأثیری بر پیوند او با کرتیس نگذاشتهاند، و تماشای اجرای دوباره آنها در داستانی که به آنها آزادی عمل میدهد، هیجانانگیز است. ترفندهایی مانند مونتاژ تعویض لباس، که ممکن است در فیلمهای دیگر تکراری به نظر برسند، در اینجا لذتبخش هستند، بهویژه با علاقه لیلی به مد که باعث میشود تس عینک آفتابی صورتی و ژاکتهای مزین به سنجاق قفلی بپوشد. بازیگران مکمل شایسته تقدیر هستند، بهویژه باترز و هامونز که در نقش طرف بزرگسالتر نوجوانان، داستان را سرپا نگه میدارند. اما بالاتر از همه، این فیلم بهعنوان ویترینی برای ویژگیهای درخشان این دو بازیگر اصلی، موفق عمل میکند.
طرحبندی کمی متلاطم در برخی نقاط به داستان ضربه میزند، اما با بازی سرگرمکننده و بیوقفه لوهان و کرتیس جبران میشود.
دیدگاهتان را بنویسید