Eeny, meeny.

Eeny, meeny.

ادی (سامارا ویوینگ)، پس از سالیان سال کار به عنوان راننده فراری برای خلافکاران، می‌کوشد تا یک زندگی پاک را آغاز کند. اما وقتی دوست‌پسر سابق بی‌مسئولیتش، جان (کارل گلاسمن)، با خطر مرگ روبرو می‌شود، مجبور می‌شود تا برای انجام یک دزدی چند میلیون دلاری، دوباره به زندگی سابق خود برگردد.

این همان نوع فیلمی است که در دهه‌ی 90 می‌توانست سینماها را منفجر کند. امروزه، متأسفانه، این فیلم فقط برای پخش آنلاین در دسترس است. Eenie Meanie – عنوانی که می‌تواند یک فیلم ترسناک یا یک اثر مناسب کودکان را به ذهن متبادر کند، در حالی که هیچ‌کدام نیست – یک کمدی جنایی پرانرژی با لطیفه‌های قوی و سکانس‌های اکشن است که واقعاً باید در یک شب جمعه با حضور جمعیتی پر از تماشاگران پاپ‌کورن‌خورده دیده می‌شد.

این فیلم، نخستین تلاش کارگردانی شان سیمونز، یک تلاش پرانرژی از همان ابتدا است و یادآور این است که سامارا ویوینگ، ستاره‌ی فیلم آماده باش یا نه، شایسته‌ی شهرت بیشتری است. او نقش ادی را بازی می‌کند (نام مستعار او، عنوان فیلم را شکل می‌دهد)، یک راننده‌ی فراری سابق که اکنون کارمند بانک شده و می‌خواهد زندگی‌اش را تغییر دهد. همانطور که در سکانس قبل از تیتراژ می‌فهمیم، زندگی جنایی او از 14 سالگی آغاز شد، زمانی که پلیس او را در حالی که والدین الکلی و فروشنده‌ی مواد مخدرش را از یک بار کثیف به خانه می‌برد، دستگیر کرد. چند سال بعد، ادی پس از گذراندن یک سیستم فرزندخواندگی سخت، در تلاش است تا پس از سال‌ها پاک کردن کثافت‌کاری‌های دیگران، یک شروع جدید داشته باشد.

انرژی فراوانی در این اثر وجود دارد.

اما وقتی جان، دوست پسر سابق پردردسرش (کارل گلاسمن از عشق) – “یازده سپتامبر انسان‌ها”، همانطور که ادی با مهربانی او را خطاب می‌کند – خود را درگیر معاملاتی خطرناک می‌بیند که می‌تواند به قیمت جانش تمام شود، مجبور می‌شود برای آخرین بار دست به کار شود و در یک سرقت که توسط نیکو، رئیس جنایتکار محلی (اندی گارسیا، 18 سال پس از آخرین حضورش در اوشن، دوباره به دنیای سرقت بازگشته است) طراحی شده است، شرکت کند.

انرژی فراوانی در این اثر وجود دارد. این یک کمدی اکشن است که یادآور آثار شین بلک است (حتی به طور خلاصه در کریسمس اتفاق می‌افتد)، برخی از سکانس‌های اکشن پرانرژی آن یادآور ادگار رایت است (چندین صحنه‌ی رانندگی حس و حال فیلم بیبی درایور را القا می‌کنند) و طنز سیاه و پُرگوی کوئنتین تارانتینو (بسیاری از شخصیت‌ها به طور ناگهانی و خنده‌داری می‌میرند، مانند ماروین بدبخت در داستان عامه‌پسند). مانند مانتی پایتون، فیلمنامه همچنین قدرت کمدی تک‌سیلابیِ نام “تیم” را درک می‌کند.

این انرژی گاهی اوقات می‌تواند کمی زیاده از حد به نظر برسد: مقدمه‌چینی پیچیده‌ی پرده‌ی اول به تنهایی، دستگیری در نوجوانی، یک بارداری ناخواسته، یک سرقت از بانک، یک تعقیب و گریز مرگبار و موارد دیگر را معرفی می‌کند. شاید می‌شد یک یا دو بشقاب کمتر چرخاند. با این حال، هنگامی که وارد فضای دزدی می‌شویم، همه‌چیز به‌طور سرراستی لذت‌بخش است و از محدودیت‌های این ژانر با سیالیت نادری که در خارج از آثار استیون سودربرگ دیده می‌شود، پیروی می‌کند.

پرده‌ی آخر به طور کامل آن هیجان، سرعت و لحن را حفظ نمی‌کند و اوجی دارد که تقریباً به سمت تراژدی یونانی یا شکسپیری منحرف می‌شود. برخی از پیچش‌های ملودراماتیک می‌توانند کمی از حسن‌نیت را از بین ببرند. اما این فقط گواهی بر توانایی دائمی این فیلم در غافلگیری است – یک گوهر پنهان واقعی که قطعاً شایسته‌ی پنهان ماندن در لیست تماشای آنلاین شما نیست.

یک شروع عالی از شان سیمونز، کارگردان بار اولی، و یک استدلال قوی دیگر برای جایگاه A-list سامارا ویوینگ. دنباله‌ی آن را بسازید، که باید «مینی مو» نامگذاری شود.

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *