در یک جزیره دورافتاده، یک دختر سرسخت (هلنا زنگل) سفری را برای بازگرداندن یک موجود میموننما به خانه آغاز میکند و از خواستههای پدرش (ویلم دفو) چشمپوشی میکند.
برخلاف حدس و گمانهای آنلاین، هوش مصنوعی مسئول جذابیتهای بصری، پشمالوی آبی و دلنشین میمونمانند افسانه اوچی نیست. خیر، اینها ساختههای دوران کهنتری هستند – یعنی اوج جلوههای ویژه عملی دهه 1980، دورانی که مردم هنوز هیولاها را بهجای یکها و صفرها، با تلاش بازو میساختند. آیزایا ساکسون، کارگردان، که بعد از ساختن هیولاهای عجیب و غریب موزیک ویدیوی “Wanderlust” بیورک به سینما آمده است، از انیماترونیک و عروسکگردانی سنتی برای جانبخشیدن به جانوران وحشی رومانیاییاش استفاده میکند که در جنگلهای اطراف یک دهکده جزیرهای آرام در دریای سیاه پرسه میزنند. اوچیها بهشکلی دلپذیر منحصربهفرد هستند – و از نظر زیباییشناختی خالص، همین امر در مورد تمام عناصر دیگر این فیلم خانوادگی غریب و فیلمبرداری پرانرژی A24 نیز صدق میکند. هی، بعضی وقتها آنها (بهصورت دستی) آنها را مثل قدیم میسازند!

کاش ساکسون داستان مصور خود را با وسواس بیشتری خلق میکرد. به نظر میرسد این فیلم به شیوهای نهچندان مبتکرانه سرهمبندی شده است، گویی وسایل اضافی از Amblin، Ghibli و Cartoon Saloon به حراج گذاشته شدهاند. و اگر یک چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم لایو اکشن در سال جاری کافی نبود، این هم یک برداشت دیگر از پیوند بعید بین گونهها: مثل هیکاپ آیندهنگر، یوری جوان (هلنا زنگلِ اخبار جهان) متوجه میشود که موجودات خطرناکی که او را ترساندهاند، آنقدرها هم خطرناک نیستند. البته، اژدها بزرگ، پولکی و آتشنفسکش هستند. چه توجیهی برای اشتباه گرفتن اوچیهای نوازشکردنی با قاتلان وجود دارد؟ طبیعتاً، قهرمان منصف ما بهسرعت عاشق بچه گمشده و زخمی میشود که پیدا میکند: یک عروسک پولیشی زنده با صدای زیر Mogwai و چشمانی که بیبی یودا را در مقایسه با آن زشت جلوه میدهند.
چنین عجایب دستسازی سزاوار داستانپردازی بهتری بودند.
شاید یک معجزهگر در حد و اندازه اسپیلبرگ لازم باشد تا بین یک بازیگر کودک و یک جلوه ویژه، حتی این یکی که بهطرز تحسینبرانگیزی ماهرانه است، ارتباط برقرار کند. علیرغم تلاشهای عروسکگردانها، افسانه اوچی هرگز بهطور کامل پیوند بین دختر و میمونش را به تصویر نمیکشد، حتی درحالیکه بر راههایی تأکید میکند که یوری نیز احساس گمشدگی میکند، بهعنوان دختر یک رئیس قبیله (ویلم دفو) که بیشتر به نظامیسازی پسران سرکش جزیره علاقهمند است تا رسیدگی به نیازهای فرزند تنهای خودش.
دفو، با وجود خشکی عاطفی شخصیتش، لطافت خاصی به این اثر میبخشد که با هوسبازی بیاحساس آن همخوانی دارد. او همچنین یک صحنه زوزهکشی فانوس دریایی-مانند دارد – یک دیدار مجدد پرتنش با مادر جدا شده دختر، که امیلی واتسون آن را بهاندازه کافی کثیف و سرسخت بازی میکند. ویژگیهای فرسوده این اجراکنندگان باتجربه نوع خاصی از جلوههای ویژه خودشان است، به همان اندازه که مناظر نقاشیشده مات سرسبز و حیات وحش پشمالوی شایسته جیم هنسون ارزشمند هستند. چنین عجایب دستسازی سزاوار داستانپردازی بهتری بودند. داستان نازک و بههمریخته ساکسون، خیلی بیشتر از تصاویر سبز، این حس را القا میکند که با کلمات کلیدی تولید شده است.
اولین فیلم بلند آیزایا ساکسون، کارگردان موزیک ویدیو، دارای جلوههای ویژه موجودات خارقالعاده قدیمی است، اما آنها بر روی یک افسانه نسبتاً مشتقشده، یک اثر دلنشین عجیبوغریب اما کمحجم Amblin اعمال شدهاند.
دیدگاهتان را بنویسید