تعدادی از رزمندگان واکاندا که با نام هاتوت زارازه شناخته می شوند، به منظور بازیابی آثار ویبرانیوم گمشده در طول تاریخ، سرزمین مادری خود را ترک می کنند.
پخش کننده: دیزنی پلاس
تعداد اپیزودهای تماشا شده: 4 از 4
واکاندا، آنطور که شناخته شده است، برای همیشه ماندگار است. بنابراین جای تعجب نیست که ماجراهای واکاندایی ها می تواند هم به گذشته و هم به آینده سفر کند. در چشمان واکاندا – یک مجموعه گلچین انیمیشنی چهار قسمتی که افسانه ای را که برای اولین بار در پلنگ سیاه به تصویر کشیده شد، گسترش می دهد – محدوده زمانی به زمان حال یا حتی خود واکاندا محدود نمی شود.

این مجموعه که توسط رایان کوگلر خلق و تهیه شده است، ما را به دنیای آفروفوچریستی گذشته می برد، از مصر باستان تا اتیوپی قرن نوزدهم و فراتر از آن، جایی که رزمندگان سرزمین مادری پلنگ سیاه برای بازپس گیری آنچه برای آنها ارزشمند است، نبرد می کنند. تمرکز در اینجا بیشتر بر شخصیت های جدید است تا قهرمانان شناخته شده، و این تا حد زیادی به لطف نویسندگی جذاب و صداپیشگی قوی حاصل می شود؛ ژاک کولیمون، به ویژه، از صداپیشگی جنگجو باشا، یک جاسوس مغرور که زندگی را خیلی جدی نمی گیرد، بسیار لذت می برد. در همین حال، وینی هارلو نیز به عنوان نونی، یکی از اعضای سابق دورا میلاجه که به راحتی می توانست کل این مجموعه را رهبری کند، تاثیرگذار است.
برخی از انتخاب هایی که تاد هریس، مجری برنامه در اینجا انجام داده است، واقعاً هیجان انگیز هستند.
انیمیشن در اینجا چشمگیر است. انیماتورها با اجتناب از سبک مسطح و گاهی اوقات مصنوعی چه می شد اگر؟، در عوض از هنرمندان معاصر آفریقایی-آمریکایی مانند ارنی بارنز الهام می گیرند تا سبک نقاشی دستی (اما تولید شده توسط کامپیوتر) را تداعی کنند که یادآور دیزنی کلاسیک است. نتیجه این است که از نظر بصری زیبا و از نظر فرهنگی طنین انداز است و هویت متمایزی را شکل می دهد که موازی با عناصر قابل تشخیص واکاندا است که در فیلم های لایو اکشن دیده ایم. این روان بودن به صحنه های مبارزه نیز گسترش می یابد، که به طور کامل از آزادی که انیمیشن برای اثر هیجان انگیز فراهم می کند، بهره می برد.
در حالی که تمرکز عمدتاً واکاندایی است، این بدان معنا نیست که همه چیز در اینجا کاملاً خارج از افسانه شناسی گسترده تر MCU است، به خصوص با برخی پیچش های نیمه دوم که برای طرفداران جذاب است. برای آنچه که می توانست یک پروژه مستقل و معمولی باشد، برخی از انتخاب هایی که تاد هریس، مجری برنامه در اینجا انجام داده است، واقعاً هیجان انگیز هستند – انتخاب هایی که به این معنی است که شما هرگز دوباره به فیلم های پلنگ سیاه رایان کوگلر به همان شکل نگاه نخواهید کرد.
اما فراتر از اکشن نفس گیر، خود داستان تقریباً خیلی سریع پیش می رود و بخش های عظیمی از زمان و مکان را تنها در چهار قسمت نیم ساعته پوشش می دهد. درست زمانی که از نظر احساسی با یک شخصیت درگیر می شوید، چشمان واکاندا به سرعت به ماجراجویی بعدی می رود. اپیزودهای اضافی می توانست این ارتباطات را عمیق تر کند و از این ایده باز بهره بیشتری ببرد. در عوض، آنچه که برای ما باقی می ماند، یک شروع امیدوارکننده است که احتمالاً برای بینندگان معمولی یکبار مصرف به نظر می رسد. این تاسف بار است زیرا در بهترین حالت، چشمان واکاندا نشان دهنده پتانسیل واقعی تلاش های صفحه نمایش کوچک مارول است و MCU را به گونه ای گسترش می دهد که تضمین می کند واکاندا و این جهان به طور کلی می توانند به طور نامحدود ادامه یابند.
چشمان واکاندا بدون یک قهرمان محبوب برای رهبری، در عوض به پتانسیل بی نهایت برند واکاندا با تاثیر عالی متکی است. نتیجه نهایی این است که به زیبایی ساخته شده است اما تا حدودی ناقص به نظر می رسد.
دیدگاهتان را بنویسید