گروهی متشکل از چهار بازپرس غیرحرفهای سالخورده که در یک سرای سالمندان مجلل اقامت دارند، در حال بررسی قتل یک تاجر محلی حیلهگر هستند.
احتمالاً فقط استیون اسپیلبرگ (که در اینجا وظیفه تهیه کنندگی را بر عهده دارد) میتواند کریس کلمبوس را به عنوان استاد مسلم و بیادعای آثار کلاسیک دوران کودکی هزاره جدید تحت الشعاع قرار دهد. او پس از نویسندگی فیلمهای گرملینها و گونیز، به کارگردانی فیلمهای ماجراهای پرستاری کودک، تنها در خانه و دنباله آن، خانم دابتفایر و طبیعتاً دو فیلم اول هری پاتر پرداخت. با اینکه او اخیراً فیلمهای خانوادگی را با تهیهکنندگی فیلمهای رابرت اگرز تاخت زده است، اما با اقتباس درخشان نتفلیکس از باشگاه قتل پنجشنبه به پشت صندلی کارگردانی بازگشته است. اگر مدتی است که به یک کتابفروشی در فرودگاه سر نزدهاید، باید بدانید که این مجموعه کتابهای جنایی دنج فوقالعاده پرطرفدار ریچارد عثمان، مجری تلویزیونی، است. و به راحتی میشود فهمید که چرا کلمبوس به این کار دست زده است. گرچه قهرمانان داستان بازنشستگان هستند، ولی سرای سالمندان مجلل کوپرز چیس بیشتر به یک مدرسه شبانهروزی جادویی شبیه است و تصویر فیلم از انگلستان، تقریباً به اندازه تصویر جعبه شکلات، خیالی است.

جویس (سلیا ایمری)، یک پرستار سبکمغز بازنشسته، تازه وارد کوپرز چیس شده است و بهطور اتفاقی به باشگاهی با همین اسم برمیخورد که بهجای بررسی قطعات پازل ارهای، در حال تحلیل مدارک دهشتناک پروندههای حل نشده است. الیزابت (هلن میرن)، رئیس سابق MI6، تحت تأثیر تحمل بالای جویس در برابر خونریزی قرار میگیرد و او را وارد تیم میکند و او به ران سوسیالیست (پیرس برازنان) و ابراهیم روانپزشک (بن کینگزلی) میپیوندد، با کمی کمک از طرف افسر پلیس واقعی، PC دی فریتاس (نائومی آکی). اما خیلی زود متوجه میشویم که کوپرز چیس از طرف مالک بدنام، ایان ونتام (دیوید تننت شرور) تهدید میشود، او میخواهد آنجا را به نفع آپارتمانهای لوکس تخریب کند و وقتی رقیب تجاری ونتام به قتل میرسد، باشگاه با یک پرونده بسیار داغتر برای حل کردن روبهرو میشود.
شوخطبعی آن بسیار بیرمق است و با توجه به اینکه بازیگران برجستهای دارد، این مایه شرمساری است.
شاید نیازی به گفتن نباشد که میزان تحمل شما در مورد این سطح از تصنع، با برشهای فراوانی از کیک و یک موسیقی شیرین موقع غمگین شدن اوضاع، متفاوت است. به نظر میرسد که دیالوگها صرفاً توضیحی هستند و شوخطبعی آن بسیار بیرمق است و با توجه به اینکه بازیگران درخشانی دارد، این مایه شرمساری است. فقط جاناتان پرایس در نقش استیون، همسر الیزابت که با زوال عقل دستوپنجه نرم میکند، تأثیر به سزایی بر جای میگذارد.
خود طرح قتل وظیفه خود را انجام میدهد، اما راز بزرگتر این است که چطور بعضی از این شخصیتها میتوانند از پس زندگی در چنین سرای سالمندان فوقالعاده لوکسی برآیند. داستان از ما میخواهد که از این بابت که کوپرز چیس میتواند با آپارتمانهای گرانقیمت جایگزین شود، خشمگین شویم، در حالی که اساساً دقیقاً از همین چیزها تشکیل شده است. تعلیق ناباوری عالی است، اما همدلی با وضعیت ساکنان وقتی واضح است که آنها پول زیادی به دست میآورند، کار دشواری است.
شاید این فیلم برای یک استراحت یکشنبه شب مناسب باشد، اما وقتی نوبت به به تصویر کشیدن پیری میرسد، بیشتر تحقیرآمیز است تا اینکه بینشدهنده باشد. این فیلم بهاندازه یک دمپایی کهنه ناامیدکننده است.
دیدگاهتان را بنویسید