دسته: اخبار سینمای جهان

  • رز بیرن در نقش مادری مستأصل در تریلری پرآشوب از A24 با نام «If I Had Legs I’d Kick You»

    رز بیرن در نقش مادری مستأصل در تریلری پرآشوب از A24 با نام «If I Had Legs I’d Kick You»

    از بو می‌ترسد تا جواهرات تراش‌نخورده، جنگ داخلی تا مردان، و او را برگردان تا منطقه مورد علاقه، ای۲۴ جایگاه خود را به عنوان یکی از توزیع‌کنندگان کلیدی فیلم‌های پر تنش و قوی سینمایی تثبیت کرده‌است. و ما فکر می‌کنیم که فیلم اگر پا داشتم بهت لگد می‌زدم، به نویسندگی و کارگردانی مری برونشتاین، که در آن رز بیرن نقش لیندا، یک روان‌درمانگر مادری از مونتاوک را بازی می‌کند که در میانه یک فروپاشی تمام‌عیار قرار دارد، یک اضافه ناراحت‌کننده و مناسب به این مجموعه سینمایی خیس از عرق خواهد بود. خودتان را جمع کنید و تریلر زیر را تماشا کنید؛

    گاهی فرزندپروری می‌تواند مانند خاموش کردن آتش در شهری در حال سوختن با یک تفنگ آب‌پاش نشتی باشد. در اگر پا داشتم بهت لگد می‌زدم، لیندا با بازی بیرن، همانطور که در این تریلر می‌بینیم، در تلاش است تا همه‌ی آتش‌ها را خاموش کند: شوهری غایب؛ دختری با یک بیماری اسرارآمیز و غیرقابل تشخیص؛ یک درمانگر (کونان اوبراین) که به سختی می‌توان او را فردی دانست که به‌طور اتفاقی با بیمارش درگیر است؛ یک دوست جدید (ای‌سپ راکی) که به خرید مواد مخدر از دارک وب علاقه دارد؛ و یک سوراخ بزرگ در سقف اتاق نشیمن او که هر لحظه بزرگ‌تر می‌شود. اگر به نظر می‌رسد بیش از حد است، به این دلیل است که بیش از حد است — و به نظر می‌رسد که بیرن، که برای بازی در این نقش جایزه خرس نقره‌ای جشنواره فیلم برلین را دریافت کرده‌است، کاملاً متعهد است که ما را در هر لحظه از فروپاشی مادرانه لیندا غرق کند.

    اگر پا داشتم بهت لگد می‌زدم، فیلم جدیدی در مجموعه فیلم‌های ژانر «عشق مادرانه» که اخیراً از نظر احساسی شکوفا شده‌اند (همچنین نگاه کنید به: نایت‌بیچ، دره اکو، او را برگردان)، تمام عناصر لازم برای کاوش عمیق‌تر و وحشتناک‌تر در دیگ زودپزی به نام فرزندپروری را دارد. همچنین، صادقانه بگوییم، به نظر می‌رسد که فیلم برای همه کسانی که در حال ساخت آن هستند، از جمله برونشتاین فیلم‌ساز، تجربه‌ای دیوانه‌وار باشد. سینمادوستان آمریکایی می‌توانند منتظر تماشای این فیلم از ای۲۴ و برونشتاین باشند، زیرا اگر پا داشتم بهت لگد می‌زدم در ماه اکتبر در سینماهای ایالات متحده اکران می‌شود — و در حالی که هنوز تاریخ اکران تأیید شده‌ای در بریتانیا نداریم، منتظر به‌روزرسانی‌ها باشید. در همین حال، ما می‌رویم کمی نفس بکشیم و کمی در طبیعت قدم بزنیم…

  • چهارشنبه: قسمت ۲، بخش ۱

    چهارشنبه: قسمت ۲، بخش ۱

    در بازگشت به آکادمی نورمور، ونزدی آدامز (جنا اورتگا) با یک پیشگویی شوم درباره هم اتاقی اش، انید (اما مایرز) مواجه می‌شود و در حال بررسی قتل‌هایی است که توسط یک کلاغ یک چشم صورت گرفته است.

    پخش در: نتفلیکس
    تعداد قسمت‌های دیده شده: 4 از 4

    حس غریبی است که ونزدی در زمانی بازمی‌گردد که هنوز ماه‌ها به هالووین مانده است. این سریال که به یک موفقیت بزرگ در نتفلیکس تبدیل شد – در حالی که به طور خلاقانه‌ای کارگردان تیم برتون را احیا کرد و جنا اورتگا را به یک ستاره نسل تبدیل کرد – حال و هوای ترسناک، غریب و کاملاً ناخوشایندی را از خود ساطع می‌کند و شخصیت خانواده آدامز را به یک سری کارآگاهی نوجوانانه هری پاتر برای بچه‌های گوت تبدیل می‌کند که نتایج بسیار سرگرم‌کننده‌ای دارد. اما بازگشت ونزدی در اوج تابستان نشان دهنده رویکرد موفق نتفلیکس برای فصل دوم این نمایش است – بسیار بزرگتر و پرستاره‌تر، یک درخشش شبیه به چیزهای عجیب از نظر وسعت، با نتایج تا حدودی متفاوت.

    Wednesday: Season 2

    سلاح مخفی فصل 1، خود اورتگا بود – بازیگری عالی، ارتقاء مواد با ارائه لذت بخش و بی احساس. او در اینجا هم عالی است و از هر خط برنده لذت می‌برد. او در ابتدای کار اعلام می‌کند: “این آدامز با دو D است.” “مثل ‘اتاق ضربه گیر’.” ما در طول ایده او از سرگرمی‌های تابستانی – رویارویی با یک قاتل زنجیره‌ای که پوست سر قربانیان خود را می‌کند و موهایشان را به عروسک‌های چینی تبدیل می‌کند – دوباره با ونزدی متحد می‌شویم، قبل از اینکه دوباره به آکادمی نورمور، مدرسه شبانه روزی ماوراء الطبیعه برگردیم، جایی که به نظر می‌رسد او تمام چیزهای مرموز و شبح آلود را جذب می‌کند.

    محیط‌های هاگوارتز مانند بار دیگر دنیای دنجی را برای سکونت این سریال فراهم می‌کنند – اما در این چهار قسمت اول از فصل 2، آن دیوارهای سنگی داستان‌های زیادی را می‌پوشانند، زیرا شخصیت‌های جدید مختلف، ستاره‌های مهمانی که به بازیگران ثابت فصل تبدیل شده‌اند و افراد مورد علاقه قدیمی برای جلب توجه در قسمت‌های پر از جمعیت با هم رقابت می‌کنند (هر قسمت در اینجا یک ساعت کامل است). استیو بوشمی در نقش مدیر جدید نورمور، بری دورت، حضور دارد که انرژی “حال شما چطور است، بچه‌ها؟” او به نظر می‌رسد چیز شوم‌تری را پنهان می‌کند. پاگزلی، برادر کوچک ونزدی (ایزاک اوردونز) نیز اکنون دانشجوی نورمور است و به طور اتفاقی یک زامبی با قلب کوکی را احیا کرده است که او را “اسلارپ” می‌نامد. انید (اما مایرز)، دختر گرگ‌نمای محبوب طرفداران، که در اینجا به طور قابل توجهی کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد، جاذبه‌های عاشقانه جدیدی را تجربه می‌کند، در حالی که احساس می‌کند توسط یک استاکر نامرئی از تحقیقات ونزدی کنار گذاشته شده است. و این تنها نیمی از ماجرا است.

    تمام اجزای سازنده ونزدی سرگرم کننده هستند.

    همه اینها حواس را از دو رشته اصلی پرت می‌کند: اولاً، توانایی‌های روانی ونزدی دچار مشکل شده است، چشمانش هر زمان که از آنها استفاده می‌کند اشک‌های سیاه چسبناک می‌ریزند، در حالی که یک پیشگویی فاجعه‌بار باعث شمارش معکوس برای تغییر آینده می‌شود. ثانیاً، یک کلاغ یک چشم در حال چرخیدن بر فراز نورمور است و گروهی از کلاغ‌های قاتل را رهبری می‌کند که به طور واقعی چشم قربانیان بی خبر را از حدقه در می‌آورند – بهترین پرونده برای اینکه ونزدی دوباره به مسیر تحقیقاتی خود بازگردد.

    تمام عناصر تشکیل دهنده ونزدی سرگرم‌کننده هستند. لحن سبک و طنز ترسناک آن، اوقات خوبی را رقم می‌زند، ارزش‌های تولید مجلل هستند و بازیگران در سراسر هیئت مدیره فوق‌العاده هستند. این نیم فصل به تنهایی تاندیوه نیوتون، بیلی پایپر، هتر ماتارازو، آنتونی مایکل هال، جوانا لاملی، جوناس سوتامو، هیلی جوئل آزمنت و کریستوفر لوید را به ارمغان می‌آورد – آخرین نفر به عنوان یک سر جدا شده در یک شیشه ظاهر می‌شود. دستیار دست انسان‌نما، ثینگ (که توسط شعبده‌باز و بازیگر ویکتور دوروبانتو زنده شده است) همچنان دزد صحنه است، در حالی که عموی فستر با چشمان از حدقه درآمده فرد آرمیسن به طرز باشکوهی خنده‌دار است. و برتون – که چهار قسمت از این فصل، از جمله دو قسمت از این بلوک اول را کارگردانی می‌کند – به وضوح در حال تفریح با تیم است، یک همکاری خلاقانه آنقدر قوی است که او آلفرد گوف و مایلز میلر، مجریان نمایش را بین فصل‌ها به بیتل‌جوس بیتل‌جوس آورد. او تنها در قسمت اول به پرندگان، قلب رازگو و اسلیپی هالو خود ادای احترام می‌کند، در حالی که یک سکانس انیمیشن استاپ موشن کلاسیک برتونی را نیز ارائه می‌دهد.

    اما رویکرد فوق‌العاده بزرگ فصل 2 اغلب باعث می‌شود که خود ونزدی در نمایش خودش یک فکر ثانویه به نظر برسد. به مورتشیا و گومز آدامز (کاترین زتا جونز و لوئیس گوزمن عالی) به عنوان نقش‌های منظم خیلی زیاد داده می‌شود تا در محوطه دانشگاه حضور داشته باشند، و استفاده بیش از حد از آنها به طور جدی به سبک _ونزدی_ آسیب می‌زند. بازیکنان اصلی در هجوم چهره‌های جدید کمی فراموش شده به نظر می‌رسند. یک قطع ارتباط جزئی بین لحظات ترسناک نمایش و تمایلات درام نوجوانانه آن وجود دارد. و رویکرد نیم فصل نتفلیکس به این معنی است که این بخش زمانی متوقف می‌شود که تازه همه چیز شروع شده است. مشخص است که چرا این استریمر روی نمایشی با این همه پتانسیل سرمایه‌گذاری می‌کند، اما امیدوارم قسمت‌های آینده قطعات بدن را به طور یکنواخت‌تری به هم وصل کنند. دیدن ونزدی به عنوان یک دختر تابستانی جالب است، اما هالووین همچنان جایی است که او واقعاً به آن تعلق دارد.

    ونزدی در فصل دوم بزرگ می‌شود، کمی بیشتر از آنچه که می‌تواند بجود، گاز می‌گیرد. با این وجود، این یک سواری سرگرم‌کننده است – فقط برای تماشای استیو بوشمی که با “Dancing In The Dark” می‌رقصد، ارزشش را دارد.

  • Freakier Friday

    Freakier Friday

    چند روز مانده به جشن ازدواج آنا (لیندزی لوهان)، حادثه‌ای ماورایی باعث می‌شود که او و دخترش (جولیا باترز) ذهن‌های خود را جابه‌جا کنند، همزمان با مادرش (جیمی لی کرتیس) که با نامزد دخترش (سوفیا هامونز) تعویض می‌شود.

    Freaky Friday، با ماهیت کمدی نوجوانانه دوست‌داشتنی و سبک‌مغزش و باطن پرشور و قطعات موسیقی اصیل جذابش، در گذر زمان استوار مانده است. جذابیت اصلی آن از پیوند لیندزی لوهان جوان و جیمی لی کرتیس باتجربه ناشی می‌شود، جفت‌شدن شیمیایی و استعداد کمدی جسمانی آن‌ها به فرضیه تبادل بدن فیلم، جلوه‌ای جادویی بخشید. این همکاری پرانرژی، شایسته تجدید دیدار بود، البته تحت شرایط ایده‌آل.

    Freakier Friday

    Freakier Friday، که در زمان حال روایت می‌شود، از این ویژگی بهره می‌برد که حدود 2 دهه پس از قسمت پیشین خود، با نسل جدیدی از نوجوانان روبه‌رو هستیم. چنان‌که با یک مونتاژ به سبک دفترچه خاطرات درمی‌یابیم، این نسل جدید توسط هارپر (جولیا باترز)، دختر موج‌سوار و کلاه‌به‌سر آنا، که لوهان نقش او را ایفا می‌کند، نمایندگی می‌شود. این، یک شروع دلپذیر است که به مادربزرگ درمانگر و باحال، تس (کرتیس)، اجازه می‌دهد تا ناگزیر قدم فراتر بگذارد، زیرا به دستور آنا با هارپر ارتباط برقرار می‌کند. پویایی ناهماهنگ آن‌ها، که قدردان رابطه صمیمانه ایجادشده بین آنا و تس پس از جابه‌جایی اولیه آن‌ها در فیلم اول است، کارساز است. تا اینکه آنا به‌شدت دلباخته اریک (مانی جاسینتو)، رستوران‌دار انگلیسی می‌شود. ناگهان، نامزدی، دختر خوش‌پوش و دلسوز او، لیلی (سوفیا هامونز)، و نقل‌مکان قریب‌الوقوع به لندن در این میان ظاهر می‌شوند.

    لوهان و کرتیس بار دیگر با جذابیت‌های خودجوش خود می‌درخشند.

    تلاش برای کارآمد کردن فرضیه فیلم Freakier Friday در حالی که فیلم را به سمت عصری جدید سوق می‌دهد، باعث شده تا عناصر متعددی در حال چرخش باشند. جابه‌جایی چهارطرفه — که توسط یک روانشناس آماتور در مهمانی مجردی آنا ایجاد می‌شود — به لوهان و کرتیس این فرصت را می‌دهد تا بار دیگر با جذابیت‌های خودجوش خود بدرخشند، زیرا این‌بار هر دو به ذهنیت‌های جوان‌تری پرتاب می‌شوند و به‌طرز ناشیانه‌ای با لباس‌های جسورانه و نوجوانانه درگیر می‌شوند و تلوتلو می‌خورند. اما داستان می‌توانست اجازه دهد تا برخی از این عناصر از دست بروند. فیلم‌نامه آن‌چنان دغدغه ارائه خدمات به طرفداران را دارد و در عین حال تلاش می‌کند برای مخاطبان جوان‌تر جذاب باشد که به هیچ‌کدام فضای کافی برای مانور نمی‌دهد، در عوض بین نقاط داستانی با یک رشته باریک روایی حرکت می‌کند.

    این به آن معنا نیست که فاقد جادو است. بازگشت جیک، دلبر موتورسوار بور، چاد مایکل موری، یکی از مفرح‌ترین صحنه‌های فیلم را شکل می‌دهد، زیرا تس، لیلی، نکات معاشقه را به آنا، هارپر، می‌آموزد و به نمایشی خیره‌کننده از حساسیات کمدی بزن‌بهادری لوهان منتهی می‌شود. سال‌ها هیچ تأثیری بر پیوند او با کرتیس نگذاشته‌اند، و تماشای اجرای دوباره آن‌ها در داستانی که به آن‌ها آزادی عمل می‌دهد، هیجان‌انگیز است. ترفندهایی مانند مونتاژ تعویض لباس، که ممکن است در فیلم‌های دیگر تکراری به نظر برسند، در اینجا لذت‌بخش هستند، به‌ویژه با علاقه لیلی به مد که باعث می‌شود تس عینک آفتابی صورتی و ژاکت‌های مزین به سنجاق قفلی بپوشد. بازیگران مکمل شایسته تقدیر هستند، به‌ویژه باترز و هامونز که در نقش طرف بزرگسال‌تر نوجوانان، داستان را سرپا نگه می‌دارند. اما بالاتر از همه، این فیلم به‌عنوان ویترینی برای ویژگی‌های درخشان این دو بازیگر اصلی، موفق عمل می‌کند.

    طرح‌بندی کمی متلاطم در برخی نقاط به داستان ضربه می‌زند، اما با بازی سرگرم‌کننده و بی‌وقفه لوهان و کرتیس جبران می‌شود.

  • عمده: بن ویتلی با یک تریلر علمی تخیلی آزمایشی بازگشته است – انحصاری

    عمده: بن ویتلی با یک تریلر علمی تخیلی آزمایشی بازگشته است – انحصاری

    بن ویتلی آرام نمی‌گیرد. این در مورد سبک نیز صادق است – او یک فیلمساز است که از وحشت بسیار زیاد (Kill List، In The Earth)، به کمدی گزنده (Sightseers، Happy New Year Colin Burstead)، به آثار شیک دوره‌ای (Rebecca) و تریلرها (Free Fire)، تا بلاک باسترهای جهانی بزرگ کوسه‌ای (Meg 2: The Trench) از فیلمی به فیلم دیگر می‌رود. این به این معنا نیز صادق است که ویتلی به ندرت برای مدت زیادی خارج از دید است. و از آنجایی که او در سال 2023 دنباله‌ای با بازی جیسون استاتهام برای مگالودون ارائه کرد، ویتلی به سختی در حال کار بر روی نه یک، بلکه دو فیلم جدید بوده است (به علاوه سریال تلویزیونی سال گذشته Generation Z). مدتی است که ما از فیلم نرمال با بازی باب ادنکیرک آگاه بوده‌ایم. اما او همچنین مشغول فیلمی با عنوان Bulk بوده است – یک فیلم علمی تخیلی تجربی که به هیچ وجه به نظر نمی‌رسد… خب، نرمال. تریلر را فقط در اینجا تماشا کنید.

    بله، به نظر می‌رسد که ویتلی در حالت ذهن‌آگاه A Field In England است، فیلمی که نمی‌توانست دورتر از یک انحراف از Meg 2 باشد. در قلب جنون Bulk، سم رایلی وجود دارد که در کنار الکساندرا ماریا لارا بازی می‌کند، و شما همچنین نگاهی اجمالی به نوح تیلور خواهید دید. اوه، و تعداد زیادی مدل وسایل نقلیه، برخی از جلوه‌های ویژه سطح پایین، اشاره‌هایی به “برخورددهنده مغز” و “منطقه تحریف”، و یک دسته قارچ. به نظر درست می‌رسد – بازگشت به طرف وحشی، بن.

    در اینجا خلاصه داستان آمده است: “هنگامی که یک دانشمند متعصب آزمایشات خود را با تئوری ریسمان خیلی دور می‌کند – غشای او منفجر می‌شود. منظور از “غشا” است، نه “مغز” – اما به این معنی است که کسی باید هرج و مرجی را که او ایجاد کرده است، رفع کند. قهرمان ما کوری هارلن – با اکراه – فرستاده می‌شود تا قلب غشا و خالق آن، آنتون چیمبرز را بیابد. اکنون به عنوان یک خانه شهری معمولی که توسط آکلیما مرموز و چند بعدی میزبانی می‌شود، ماجراجویی او آغاز می‌شود. خانه‌ای که باز کردن در از یک اتاق به اتاق دیگر می‌تواند شما را به جهان‌های دیگر ببرد، نه فقط به آشپزخانه.” آنچه را که می‌خواهید از آن استنباط کنید.

    در انتظار جزئیات بیشتر در مورد زمان نمایش Bulk در اواخر امسال باشید – اما در ابتدا، در 14 اوت در بخش نیمه شب جنون جشنواره بین‌المللی فیلم ادینبورگ نمایش داده می‌شود، و به دنبال آن پیش‌نمایش ویژه در 16 اوت در برادفورد پیکچرویل برگزار می‌شود. مغزهای خود (یا غشاهای خود؟) را برای یک سواری وحشی آماده کنید.

  • تریلر جی کلی: جورج کلونی و آدام سندلر در درام جدید نوآ بامباک، با موضوع میراث، دست و پنجه نرم می‌کنند.

    تریلر جی کلی: جورج کلونی و آدام سندلر در درام جدید نوآ بامباک، با موضوع میراث، دست و پنجه نرم می‌کنند.

    اگر چیزی باشد که ما در امپایر شیفته‌اش هستیم، آن سینماست. و اگر دو چیز وجود داشته باشد، آن فیلم‌هایی درباره فیلم‌ها هستند. Babylon، The Fabelmans، Hail, Caesar!، Stan & Ollie — هر چه باشد، ما پای کاریم. پس همانطور که تصور می‌کنید، ایده حضور جورج کلونی، لورا درن، و آدام سندلر (حالا در فاز جدی سندمن بعد از Happy Gilmore 2 در همین سال) در فیلمی از نوآ بامباک درباره یک ستاره سینمای پا به سن گذاشته و مدیر برنامه‌هایش که در اروپا سفر می‌کنند و با زندگی و میراث خود دست و پنجه نرم می‌کنند، ما را بی‌نهایت هیجان‌زده کرده است. و اگر نخستین تریلر Jay Kelly حرفی برای گفتن داشته باشد، درام نوشته‌شده توسط امیلی مورتیمر و محصول نتفلیکس بامباک قطعاً ارزش این همه هیجان را دارد. در زیر می‌توانید آن را تماشا کنید:

    خب، امیدواریم که تئاتر دالبی یک ردیف برای Jay Kelly برای جوایز اسکار سال آینده رزرو کرده باشد، چرا که به نظر می‌رسد فیلم دقیقاً به همان سمت حرکت می‌کند. به طور جدی، تمام عناصر لازم برای یک درام معتبر و آماده جایزه در اینجا مهیاست. یک ستاره که از موقعیت ستاره سینمایی واقعی خودش وام می‌گیرد و آن را روی پرده کالبدشکافی می‌کند؟ وجود دارد. یکی از تحسین‌شده‌ترین نویسندگان هالیوود که نگاهی از بیرون به صنعت خود و دسیسه‌هایش می‌اندازد؟ وجود دارد. گروهی از ستارگان در سرتاسر بازیگران (بیلی کروداپ! جیم برادبنت! ایو هیوسن! رایلی کیو! لنی هنری! آیلا فیشر!)، موقعیت‌یابی تونال دقیق به عنوان یک درام با لحظات خنده به جای یک کمدی درام، و تهدید/وعده دست کم مقادیری رقص بداهه؟ بله، بله، و باز هم بله!

    البته، اولین تیزر Jay Kelly شاید بیشتر شامل تکرار نام خود کلونی، «اسطوره سینما»، در مکان‌های مختلف اروپا باشد، در حالی که مدیر برنامه‌هایش (سندلر) و، احتمالاً، مسئول روابط عمومی یک نوع (درن) با مقادیر بسیار اندک خودآگاهی همراهی می‌کنند، اما چیزی در دیدن قدرت ستاره‌ای کلونی در اوج خود و حضور تمام اطرافیانش با تمام قوا وجود دارد که از همین حالا ما را مجذوب کرده است. اما دقیقاً جی کلی کیست؟ این سوال اساسی است. و پاسخ آن را زمانی خواهیم یافت که Jay Kelly در تاریخ 14 نوامبر در سینماهای برگزیده اکران شود، و سپس در 5 دسامبر به صورت جهانی از نتفلیکس پخش شود. نور، دوربین، بحران وجودی!

  • مت اسمیت در فیلم Star Wars: Starfighter، در برابر رایان گاسلینگ، نقش یک شخصیت خبیث را ایفا می‌کند.

    دستکش بی نهایت پرکاربرد مت اسمیت در حال به دست آوردن یک سنگ دیگر است – و این یکی از کهکشانی خیلی دور می آید. بله، کسی که با دوره اش به عنوان دکتر یازدهم در دکتر هو پاپیون را مد کرد، در خاندان اژدها نقش دیمون تارگرین را ایفا کرد، در موربیوس از SPUMC نقش خون آشام میلو را بازی کرد، و در نابودگر جنسیس یک T-5000 بود، اکنون اسمیت آماده است تا برای جنگ ستارگان: استارفایتر آینده شاون لوی با سرعت نور حرکت کند. طبق گزارش Deadline، اسمیت قرار است نقش یک شخصیت شرور را در مقابل رایان گاسلینگ در نقش اصلی قهرمانانه در اولین فیلم جنگ ستارگان فیلمساز ددپول و ولورین ایفا کند.

    همانطور که در جشن جنگ ستارگان امسال در توکیو آموختیم، استارفایتر – که به طور مشخص و مکرر توسط لوی به عنوان “یک ماجراجویی مستقل با شخصیت‌های کاملاً جدید” توصیف شده است – اولین فیلم جنگ ستارگان است که بعد از رویدادهای ظهور اسکای واکر رخ می‌دهد، و اکشن آن پنج سال بعد از آخرین ماجراجویی ری و دوستان اتفاق می‌افتد. طبق معمول، جزئیات مربوط به اینکه اسمیت دقیقاً چه کسی را بازی خواهد کرد در این مرحله بسیار کم است – خوب، فراتر از منابعی که نشان می‌دهند نقش او یک “نقش اصلی” خواهد بود. با این حال، خبر انتخاب اسمیت قابل توجه است، به خصوص که کمتر از دو ماه از اعلام اینکه ستاره سه‌گانه X، میا گاث، شخصیت شرور اصلی استارفایتر خواهد بود، شخصیتی که شایعه شده رهبر گروهی از اراذل و اوباش فضایی است که به دنبال به دست آوردن پسر برادرزاده جوان قهرمان گاسلینگ هستند. جالب خواهد بود که ببینیم آیا شخصیت اسمیت بخشی از گروه گاث است یا تهدیدی است که از سمت دیگری به قهرمان ما حمله می‌کند.

    جنگ ستارگان: استارفایتر، که توسط جاناتان تروپر، نویسنده پروژه آدام لوی نوشته شده است، قرار است در اواخر سال جاری در بریتانیا فیلمبرداری شود، و این فیلم در حال حاضر برای اکران در 28 می 2027 برنامه ریزی شده است، تقریبا دقیقا یک سال پس از اکران مندلورین و گروگو جان فاورو در 22 می 2026 در سینماها. با یک جنگ ستارگان جدید آماده، بازیگر دیگری در حال انتخاب و آماده فیلمبرداری قبل از پایان سال 2025، و موارد بیشتری در راه (به ویژه سپیده دم جدای جیمز منگولد، فیلم بدون عنوان تایکا وایتیتی، سه‌گانه جدید سایمون کینبرگ، و نظم جدید جدای شرمین عبید-چینوئی)، به نظر می‌رسد یک بیداری نیرو در لوکاس فیلم در حال وقوع است. آیا آن را حس کرده اید؟

  • ساخت یک فیلم Spider-Punk با صداپیشگی دنیل کالویا در Sony Pictures Animation

    ساخت یک فیلم Spider-Punk با صداپیشگی دنیل کالویا در Sony Pictures Animation

    مرد عنکبوتی: در میان دنیای عنکبوتی، ساخته ژواکیم دوس سانتوس، کمپ پاورز و جاستین کی تامپسون، فراوانی به ما بخشید: یک روایت وسیع از شدن و تعلق؛ نه یک، بلکه پنج جهان تازه با پویانمایی‌های خیره‌کننده و تمایزهای بصری؛ و آنقدر مرد عنکبوتی نوین که می‌شود یک انجمن عنکبوتی تمام‌عیار را پر کرد. ولی از بین تمام چیزهای جدیدی که دنباله به درون دنیای عنکبوتی به ما ارزانی داشت، هابی براون آنارشیست الکتریکی با صدای دنیل کالویا – معروف به اسپایدر-پانک – شاید بزرگ‌ترین باشد. و گویا اهالی Sony Pictures Animation با این دیدگاه هم‌عقیده‌اند، چون Deadline گزارش داده است که استودیو در حال توسعه ابتدایی یک فیلم پویانمایی مستقل اسپایدر-پانک است.

    فیلمنامه این اثر را کالویا به اتفاق آجون سینگ قلم خواهد زد، که تنها تجربه فیلمنامه‌نویسی او تا به امروز، فیلم مشترک رابرت پتینسون A24 با نام Primetime است. اطلاعات موثق اندکی در مورد اینکه اولین نقش‌آفرینی اسپایدر-پانک چه قصه‌ای را بازگو خواهد کرد، در دست است. در حقیقت، اگرچه ما تماماً بر این باوریم که کالویا برای صداپیشگی کاراکتر لندنی خودپسند و ضداستقرار Earth-138B بازخواهد گشت، در حال حاضر هیچ تأییدیه‌ای نداریم که ستاره یهودا و مسیح سیاه برای این یکی به استودیو بازگردد. با این حال، آنچه می‌دانیم، به لطف خود او، این است که وقتی هابی در خیابان‌های کمدن تاب می‌خورد، گیتار بادی و موهای سیخ‌سیخی‌اش را به همراه دارد، نمایشی برپا می‌کند، فاشیست‌ها را به خشم می‌آورد، اقدامات سیاسی غیرمجاز یا قطعات هنری-اجرایی را روی صحنه می‌برد، یا با یارانش در میخانه خوش می‌گذراند – همه اینها نشان می‌دهد که قلمرو قابل توجهی برای دنبال کردن ماجراجویی‌های پویا و عنکبوتی این آنارشیست فراتر از هر چیزی وجود دارد که فراتر از دنیای عنکبوتی ممکن است در زمان اکران در سینماها در 25 ژوئن 2027 در نظر داشته باشد.

    خوشبختانه، در فقدان اطلاعات بیشتر در مورد اینکه اسپایدر-پانک سرانجام وقتی در کانون توجه قرار می‌گیرد، چه عملی انجام خواهد داد، هیچ کاستی در اکشن تارزنی برای چشم‌انتظاری در جاهای دیگر وجود ندارد. در کنار قسمت پایانی سه‌گانه دنیای عنکبوتی که در تابستان سال بعد از سال آینده از راه می‌رسد، نخستین حضور نیکلاس کیج در نقش لایو اکشن اسپایدرمن نوآر را در سریال آینده اسپایدر-نوآر پرایم ویدئو داریم، و همین آخر هفته پیش اولین نگاه خود را به بازگشت طولانی‌مدت تام هالند در نقش خزنده‌ی دیواری MCU در مرد عنکبوتی: روزی نو، که مقرر است در 31 ژوئیه 2026 در سینماها اکران شود، انداختیم. طرفداران اسپایدی، متحد شوید!

  • نبرد دنیاها (۲۰۲۵)

    نبرد دنیاها (۲۰۲۵)

    در حالی که ویل رادفورد (با بازی آیس کیوب)، متخصص کارکشته مراقبت‌های دولتی که همسرش را از دست داده، برای تربیت فرزندان بی‌انگیزه‌اش دست‌وپنجه نرم می‌کند، هجوم بیگانگان را در تعداد زیادی از نمایشگرها مشاهده می‌کند.

    این یک فکر عالی و تضمین‌شده برای هالیوود است: اگر سرنوشت ایالات متحده به مهارت آیس کیوب در کپی و پیست کردن سریع وابسته بود، چه؟ در تفسیر جدید آمازون از «جنگ دنیاها» اثر اچ.جی. ولز، مقدار زیادی تایپ کردن وجود دارد. حمله بیگانگان از نقطه نظر تحلیلگر رایانه‌ای تهدیدات داخلی کیوب به تصویر کشیده می‌شود. این نمایش از طریق دوربین‌های مداربسته، تلفن‌ها، فیس‌بوک و گزارش‌های سی‌ان‌ان نمایان می‌شود، و نتیجه آن یک حماسه به سبک رولاند امریش است که با باتری ۱۳ درصدی فیلم‌برداری شده است: یک تلاش بد، احمقانه و بدون تفکر که حتی یک یا دو ایده خوب خود را نیز از بین می‌برد.

    اگر فیلم «جنگ دنیاها» استیون اسپیلبرگ در سال ۲۰۰۵ عمیقاً به نگرانی‌های پس از ۱۱ سپتامبر پرداخت، این به‌روزرسانی جدید به تمام ترس‌های معاصر اشاره دارد – تهاجم به حریم خصوصی، خطرات استخراج داده، دورویی دولت‌ها، جایی که آمازون بسته‌های شما را تحویل می‌دهد – اما هیچ تصوری از چگونگی معتبر یا مرتبط جلوه دادن آن‌ها ندارد.

    کیوب نقش ویل رادفورد را ایفا می‌کند، یک متخصص وزارت امنیت داخلی که در یک دفتر خالی کار می‌کند اما به تمام دوربین‌های نظارتی در سراسر ایالات متحده دسترسی دارد. او در آغاز از این جایگاه ویژه برای نظارت بر دختر دانشمندش، فیت (ایمان بنسون) – او یک دوربین در یخچال او دارد، احتمالاً برای بررسی موجودی یاکولت او – و پسر بی‌حال و متخصص کامپیوترش، دیوید (هنری هانتر هال) استفاده می‌کند.

    واکنش کیوب به همه این‌ها، حالت عبوس همیشگی او است و این حالتی است که به ندرت تغییر می‌کند، حتی وقتی که گلوله‌های آتشین در آسمان زبانه می‌کشند، به ساختمان‌ها ضربه می‌زنند و در یک لحظه دیدنی نادر، سه‌پایه‌ها از دهانه‌های آتش‌فشانی خارج می‌شوند. با این حال، با وجود این که به نظر می‌رسد دنیا در حال فروپاشی است و در میان جلسات توجیهی با رئیس‌جمهور، رادفورد بیشتر این کشتار را نادیده می‌گیرد و تمام منابع خود را برای بررسی امنیت فرزندانش صرف می‌کند. بیشتر از هر یک از موضوعات سنگین‌تری که فیلم‌نامه به آن‌ها اشاره می‌کند، «جنگ دنیاها»، نسخه ۲۰۲۵، در اصل در مورد این است: یک حمله تمام‌عیار بیگانگان که باعث ویرانی جهانی می‌شود، باید اتفاق بیفتد تا به ویل یادآوری کند که باید فرزندان بالغ خود را رها کند.

    در اقتباس رادیویی خود از داستان در سال ۱۹۳۸، اورسون ولز از رسانه آن لحظه برای ایجاد وحشت گسترده استفاده کرد، و ایده‌ای در مورد گفتن داستان (اغلب بازگو شده) از طریق رسانه‌های معاصر وجود دارد. همچنین برخی تغییرات جالب در اینجا وجود دارد: علف قرمز و ویروس مرگبار یک پیچش مدرن و جذاب دریافت می‌کنند. اما این ضعیف است: فیلم‌برداری بد (ریچ لی، کارگردان تبلیغاتی امینم، ایده‌ای در مورد چگونگی به تصویر کشیدن قانع‌کننده افراد در حال صحبت کردن در صفحه ندارد)، جلوه‌های ویژه ارزان‌قیمت، طرح داستان احمقانه، دیالوگ‌های وحشتناک (نقل قول برجسته: “باسن‌های بین کهکشانی خود را به خانه برگردانید!”)، بازی‌های بد، و یک نقطه اوج که در آن یک سرویس آمازون روز را نجات می‌دهد. آشغال درجه یک.

    تلاشی مسخره برای مدرن کردن داستان علمی تخیلی کلاسیک با واتس‌اپ و بازی‌های سیاسی. این اقتباس سست، عجولانه و بی‌روح، فیلم‌سازی بی‌هدف مکعبی است.

  • برندن فریزر در کمدی-درام خانوادگی «خانواده اجاره‌ای» نقش یک بازیگر متظاهر را ایفا می‌کند – تریلر را ببینید

    برندن فریزر در کمدی-درام خانوادگی «خانواده اجاره‌ای» نقش یک بازیگر متظاهر را ایفا می‌کند – تریلر را ببینید

    رنسانس برندن همچنان با قدرت ادامه دارد! برندن فریزر، پس از بازگشت پر سر و صدایش به دنیای سینما و دریافت جایزه اسکار برای فیلم نهنگ ساخته‌ی دارن آرونوفسکی در سال ۲۰۲۲، در فیلم قاتلان ماه گل مارتین اسکورسیزی خوش درخشید، بازی موفقش در نقش کلیف استیل در دوم پاترول را به پایان رساند و برای بازی در نقش دوایت دی. آیزنهاور در تریلر جنگ جهانی دوم با نام فشار و حضور در کنار آل پاچینو در فیلم ترور به کارگردانی بری لوینسون قرارداد امضا کرد. و به نظر می‌رسد که فیلم بعدی فریزر، درام کمدی خانواده اجاره‌ای به کارگردانی هیکاری، یک موفقیت دیگر برای بازیگر فیلم مومیایی باشد. تریلر آن را در زیر ببینید:

    اگر تا به حال ترفندی وجود داشته باشد، این یکی است. ما فریزر را در درام‌های خانوادگی و در کمدی‌ها دیده‌ایم، اما در اینجا فریزر را در یک کمدی می‌بینیم که نقش یک بازیگر در درام‌های خانوادگی را ایفا می‌کند — اما، خب، در واقع در درام‌های خانواده‌های دیگر. بله، به نظر می‌رسد هیکاری، کارگردان گوشت گاو، در حال انجام یک نمایش ترومن معکوس است، زیرا بازیگر بدشانس با بازی فریزر در دنیای عجیب و غریب خانواده‌های جایگزین گرفتار می‌شود. در اینجا خلاصه داستان آمده است: «خانواده اجاره‌ای که در توکیوی امروزی اتفاق می‌افتد، داستان یک بازیگر آمریکایی (فریزر) را دنبال می‌کند که برای یافتن هدف تقلا می‌کند تا اینکه یک شغل غیرعادی پیدا می‌کند: کار برای یک آژانس ‘خانواده اجاره‌ای’ ژاپنی و ایفای نقش‌های جایگزین برای غریبه‌ها. با غوطه‌ور شدن در دنیای مشتریانش، او شروع به ایجاد پیوندهای واقعی می‌کند که مرزهای بین اجرا و واقعیت را محو می‌کند. او با مواجهه با پیچیدگی‌های اخلاقی کارش، هدف، تعلق و زیبایی خاموش ارتباط انسانی را دوباره کشف می‌کند.»

    فیلم هیکاری با بازی ماری یاماموتو از پاچینکو، تاکاهیرو هیرا از شوگون و آکیرا ایموتو از شین گودزیلا، از نظر استعداد بازیگری برای به دوش کشیدن مفهوم عجیب و غریب خود کمبودی ندارد، و برای برندن فریزر این یک فرصت عالی برای عبور از آن خط باریک بین کمدی و درام، لطیفه‌ها و رنج است، که ستاره احیا شده دهه ۹۰ همیشه به طور فراموش نشدنی روی آن قدم گذاشته است. ما را برای خانواده اجاره‌ای قفل شده و آماده در نظر بگیرید، حتی اگر مجبور باشیم تا ژانویه ۲۰۲۶ صبر کنیم تا بتوانیم آن را ببینیم. شاید در حالی که منتظریم بتوانیم برندن فریزر را استخدام کنیم تا نقش ‘بهترین دوست امپایر’ را در دفتر مرکزی امپایر بازی کند؟ برندن، اگر این را می‌خوانی، با ما تماس بگیر…

  • بیگانه: سیاره زمین

    بیگانه: سیاره زمین

    دو سال پیش از پاسخ دادن نوسترومو به آن درخواست کمک اضطراری شوم، یک فضاپیمای دیگر از ویلند-یوتانی — حامل آزمایشگاهی مملو از نمونه‌های فرازمینی — روی زمین سقوط می‌کند.

    بیگانه: زمین با آگاهی قبلی شما بازی می‌کند. وقتی که روی دیوارهای سفید و استریل یک فضاپیمای ویلند-یوتانی باز می‌شود، مجموعه‌ای از لوله‌های کرایو با ظاهری گلبرگ‌دار را می‌بینیم که با نمایشگرهای سوسوزننده احاطه شده‌اند که متن را با صدای یکنواخت و در عین حال تهدیدآمیز نشان می‌دهند. یک خدمه با ظاهری فرسوده، همراه با یک افسر علمی با رفتاری هراس‌آور و مکانیک‌هایی با رفتاری بدخلق، در کنار یک میز برای صرف صبحانه جمع شده‌اند و سیگار می‌کشند. این صحنه تقریباً یک کپی دقیق از بیگانه ریدلی اسکات است، گویی مستقیماً از سال 1979 برداشته شده است. در حالی که USCSS ماژینو (ممکن است دوستداران تاریخ به طور پنهانی لبخند بزنند) نوسترومو نیست، مأموریت آن هم به همان اندازه با بدشانسی همراه است.

    این سقوط (سلسله رویدادهایی که منجر به آن می‌شوند برای قسمتی در آینده ذخیره شده‌اند، قسمتی که می‌توان آن را به آسانی به عنوان بهترین فیلم بیگانه پس از سال 1986 توصیف کرد) ما را به زمینی هدایت می‌کند که تا پیش از این فقط در افسانه‌های سینمایی بیگانه به آن اشاره شده است — زمینی که توسط دولت‌ها اداره نمی‌شود، بلکه در عوض، توسط پنج مگا-شرکت کنترل می‌شود. این فضاپیمای ماژینو است که در این آرمان‌شهر کاپیتالیستی سقوط می‌کند، در حالی که یک هیولای بیومکانیکی آشنا در محموله پنهان شده است.

    از یک چشم انگلی گرفته تا موریانه‌های خون‌آشام، هر یک از موجودات فرازمینی بدطینت در بیگانه: زمین، به شکل متمرکزی کابوس‌وار هستند

    این سوال که آیا ساختار فیلم بیگانه می‌تواند در قالب یک سریال هشت قسمتی کار کند یا خیر، سریعاً به آن پاسخ داده می‌شود — لزومی به این کار نیست. بعد از پنج فیلم اصلی، دو فیلم متقاطع ضعیف و 46 سال حضور در فرهنگ عامه، زنومورف دیگر آن معمای سابق نیست — موضوعی که نوا هاولی، تهیه‌کننده سریال، به خوبی از آن آگاه است. به همین دلیل زنومورف تنها یکی از پنج نمونه‌ای است که ماژینو از اعماق فضا بیرون می‌کشد. از یک چشم انگلی گرفته تا موریانه‌های خون‌آشام، هر یک از این موجودات فرازمینی بدخلق به شکل متمرکزی کابوس‌وار هستند، با چرخه‌های زندگی پیچیده‌ای که زمینه مناسبی را برای وحشت جسمی زننده فراهم می‌کنند — یک گربه زامبی تا مدت‌ها در حافظه باقی خواهد ماند و شما دیگر به گوسفندها یا بطری‌های آب به چشم سابق نگاه نخواهید کرد. این بدان معنا نیست که زنومورف دیگر کاربردی ندارد — او زودتر از موعد مستقر می‌شود، سپس عقب‌نشینی می‌کند، هاولی استفاده‌ای محدود اما تاثیرگذار از جانور گیگر در طول قسمت‌های باقی‌مانده می‌کند. نکته اصلی این است که او بیگانه را نه به عنوان یک دشمن یا نقطه کانونی روایت، بلکه به عنوان پس‌زمینه‌ای (البته مرگبار) برای یک داستان انسانی قانع‌کننده‌تر قرار می‌دهد.

    شهری که فضاپیما در آن سقوط می‌کند، توسط شرکت Prodigy اداره می‌شود، شرکتی که تقریباً به همان اندازه از وجدان، ندامت یا هرگونه تصور اخلاقی در مورد موجودی که به آن طمع دارد، بی‌بهره است. مدیرعامل آن، بوی کاوالیر (با بازی ساموئل بلنکین) — پابرهنه، و همیشه با لباس خواب — در جستجوی جاودانگی است، و ذهن نوجوانان بیمار لاعلاج را به بدن‌های مصنوعی منتقل می‌کند (به ما گفته شده که بدن بزرگسالان خیلی غیرقابل انعطاف است). این سریال از طریق این پسران (و دختران) گمشده، به بررسی ذات آگاهی، مرگ و میر، انسانیت و آنچه که پس از محو شدن آن باقی می‌ماند، می‌پردازد. این “هیبریدها” یک تضاد قانع‌کننده را به نمایش می‌گذارند: بدن‌های آن‌ها بالغ است، رفتارهایشان کودکانه است، قدرت و سرعت فوق‌العاده به هرگونه قهر کودکانه زیربنایی حالتی تهدیدآمیز می‌بخشد.

    Alien Earth

    اولین نفر از آن‌ها وندی سیدنی چندلر است (اشاره به پیتر پن به هیچ وجه ظریف نیست)، ترکیبی از بی‌گناهی بی‌آلایش، شگفتی با چشمان درشت و عزم تزلزل‌ناپذیر — قهرمانی که به همان اندازه که به ریپلی مدیون است، به نیوت نیز مدیون است. ارتباطات وندی با برادر انسانش (الکس لاوتر) و خود زنومورف (او شروع به یادگیری زبان آن در یک قمار می‌کند که به اندازه آنچه که به نظر می‌رسد، نابخردانه نیست)، در کنار وضعیت مشکوک او به عنوان دارایی شرکتی، او را بین دنیاهای مختلف معلق نگه می‌دارد. در همین حین، کیرش مصنوعی Prodigy (با بازی تیموتی اولیفانت با موهای سفید یخی) دستور کار پنهانی دارد، و تنها بازمانده ماژینو، سایبورگ مورو (با بازی بابو سیسای)، به شکلی پنهانی به عنوان یک دشمن به همان اندازه تهدیدآمیز مانند موجود فرازمینی همنام، ظاهر می‌شود.

    هاولی، پس از موفقیت در به‌تصویرکشیدن فیلم‌های Coens با Fargo، در اینجا از اسکات (محو شدن‌های آهسته، ترس سنجیده شده) به کامرون (نیروی دریایی سرزنده، تفنگ‌های پالس دست‌کاری شده) تغییر حالت می‌دهد، هر دو اثری کلاسیک را که این فرنچایز را ایجاد کردند، بازسازی می‌کند، در حالی که به طور همزمان نشان منحصربه‌فرد خود را بر این نمایش می‌زند (سوزن‌های آکورد قدرتمند شامل هر چیزی از متالیکا تا Jane’s Addiction است). حتی خلاصه‌های هر قسمت نیز به طرز ماهرانه‌ای نوشته شده‌اند: نگاهی اجمالی ناهماهنگ و مبتنی بر فضا به لحظات کلیدی، به جای توضیحات بیش از حد پر زحمت.

    نتیجه کلی چیزی کمتر از یک پیروزی نیست. یک حماسه بیگانه که هم آشنا و هم کاملاً تازه است. یک افسانه ترسناک ترنس‌هیومن که بدون هیچ بیگانه‌ای به تنهایی هم می‌تواند بدرخشد. یک تجربه سینمایی حاد که با ظرافت برای نمایش در قسمت‌های یک ساعته ساخته شده است. اگر ضرب‌آهنگ درام تا حدودی با زره پوشیده شده از پیش‌درآمدها کند شده باشد (ما هیچ توهمی نداریم که یک همه‌گیری جهانی در حال وقوع است)، و اشاره‌ها به فرهنگ معاصر گهگاه باعث ایجاد ناهنجاری شود (یک لطیفه تکراری از عصر یخبندان 4 غیرمنتظره است)، هیچ‌کدام از آن‌ها تاثیری در کل بزرگ‌تر ندارند. رویدادها در اینجا به جای اینکه از قانون بیگانه بکاهند، موفق می‌شوند رویدادهای انگیزشی هر دو فیلم بیگانه و بیگانه‌ها را در پرتو جدیدی قرار دهند. چه ستایش والاتری از این می‌تواند وجود داشته باشد؟

    همانند Andor برای Star Wars، سریال هاولی یک پیش‌درآمد نادر است که به غنی‌سازی منبع اصلی خود کمک می‌کند و جانی دوباره به یک فرنچایز رو به زوال می‌بخشد. این رستاخیز بیگانه‌ای است که مدتها منتظرش بوده‌ایم.