Call of Duty: Black Ops 7 Story Mode Assessment

نکته: این نقد به‌طور ویژه بخش Campaign بازی Call of Duty: Black Ops 7 را در بر می‌گیرد. برای آگاهی از دیدگاه ما درباره بخش‌های دیگر، نقد Zombies یا نقد چندنفره ما را بخوانید.

Call of Duty: Black Ops 7، فقط 12 ماه پس از Black Ops 6 منتشر می‌شود و روال معمول وقفه‌ها بین نسخه‌های شماره‌دار را می‌شکند. شاید تصور کنید که این به معنای تغییرات کوچک در یکی از اوج‌های سال گذشته‌ی این مجموعه است. اما ظاهراً تیم‌های Raven و Treyarch اینطور فکر نمی‌کنند و در عوض، غیرمتعارف‌ترین کمپین‌های CoD را تا به امروز ساخته‌اند. از بسیاری جهات، حتی به یک بخش تک‌نفره CoD هم شباهت ندارد. بیشتر شبیه یک آزمایش چندنفره است که در قالب یک کمپین فشرده شده و وقتی با هم‌تیمی‌ها همراه می‌شوید، بهترین عملکرد را دارد و گاهی اوقات یادآور Zombies یا DMZ از رده خارج‌شده است. اخیراً از بخش تک‌نفره Battlefield 6 به دلیل امن بازی کردن و نداشتن ریسک‌پذیری انتقاد کردم، و با توجه به Black Ops 7، نمی‌توان همین را در اینجا گفت. با این حال، مسئله این است که بسیاری از تغییرات بزرگ آن به هدف نمی‌خورند و در نتیجه، یکی از جذاب‌ترین، اما پر از نقص‌ترین کمپین‌های Call of Duty رقم می‌خورد.

مجموعه گوناگون ماموریت‌های آن، روی خط باریکی بین شوتر نظامی سنتی و مزخرفات علمی تخیلی پیش‌پاافتاده حرکت می‌کند و بین دنیاهایی فراتر از نوک انگشتان فناوری ما و ژرفای تسخیرشده‌ترین رویاهایمان در نوسان است. این منظره با گیم‌پلی دقیق و زرادخانه کاملی از ابزارها و توانایی‌ها پشتیبانی می‌شود که حرکت در این دنیاها را فوق‌العاده لذت‌بخش می‌کند. اما همه این‌ها در یک بخش پایانی کاملاً نو به اوج می‌رسد که جنبه‌هایی از موفقیت‌ها و شکست‌های دنیای باز قبلی CoD را با هم ترکیب می‌کند تا چیز جدیدی خلق کند. در واقعیت، آن محتوای پس از تیتراژ، یک گالری تیراندازی تکراری است که هیجان منتهی به آن را کم می‌کند.

نقد کمپین Call of Duty: Black Ops 6.

بخش زیادی از جذابیت Black Ops 7 از یک تصمیم طراحی اساسی ناشی می‌شود: برای نخستین بار در سال‌های اخیر، یک کمپین Call of Duty را می‌توان به طور کامل در حالت همکاری چهارنفره بازی کرد و به نظر می‌رسد که واقعاً با در نظر گرفتن این موضوع به عنوان شیوه ارجح بازی ساخته شده است. این موضوع هم جنبه‌های مثبت و هم جنبه‌های منفی دارد. تیم شدن با دوستان سرگرم‌کننده است. مبارزه با باس‌های بزرگی که نقاط ضعف متعددی برای شلیک همزمان به آن‌ها دارند یا کار کردن مخفیانه و تاکتیکی در یک منطقه دشمن، هر دو رضایت زیادی به همراه دارند. اما همچنین به شکل مخربی بر تجربه انفرادی اثر می‌گذارد، از نداشتن هم‌تیمی‌های هوش مصنوعی که در صورت آنلاین نبودن دوستانتان جایگزین شما شوند، یا اخراج شدن به دلیل عدم فعالیت اگر برای مدت طولانی بیکار بمانید، تا حتی نداشتن امکان توقف بازی به دلیل ماهیت فقط آنلاین آن. مناطق باز و بخش پایانی آن نیز به نظر می‌رسد که برای یک تجربه گروهی طراحی شده‌اند و وقتی به تنهایی در اطراف می‌چرخید، می‌تواند کمی احساس تنهایی به شما دست دهد. تا حدی، به نظر می‌رسد که Activision سرانجام اعتراف می‌کند که بیشتر مردم برای سرگرمی چندنفره به این شوتر پرچمدار می‌آیند، نه حالت‌های داستانی تک‌نفره که این مجموعه بر اساس آن بنا شده است.

در واقع، با انجام چندین ماموریت هم در حالت همکاری و هم در حالت تک‌نفره، می‌توانم تأیید کنم که بازی انفرادی تا حدودی خسته‌کننده است، چون چندین هدف تکرار می‌شوند، مانند این که باید C4 را روی یک ساختمان به تنهایی چهار بار بگذارید، به جای تقسیم کردن آن‌ها طبق آنچه در نظر گرفته شده است. همچنین در حال حاضر هیچ گزینه سختی وجود ندارد، به این معنا که از نظر تئوری، باید بسته به تعداد بازیکنان در جوخه شما، میزان خطر را تنظیم کند. با این حال، در تجربه من، تعداد دشمنان در یک سطح ثابت می‌ماند و باعث می‌شود حتی در همان مراحل اولیه نیز حس کنم که دارم زیر آتش دشمن له می‌شوم. در مقایسه، بازی در یک جوخه کامل این برخوردها را آسان می‌کند و گاهی اوقات هدف کافی برای تقسیم کردن وجود ندارد. در واقع، تعداد دشمنان در کل کمپین ناهموار است، گاهی اوقات ده‌ها مهاجم وحشی به شما حمله می‌کنند، اما در مواقع دیگر، وقتی انتظار یک هجوم را دارید، فقط چند سرباز را می‌بینید که از یک در بیرون می‌آیند. قبول دارم که رسیدن به تعادل مناسب دشوار است، اما تعادلی که اینجا وجود دارد، درست نیست.

به نظر می‌رسد که واقعاً برای بازی در حالت همکاری چهارنفره ساخته شده است.

در مورد ساختار کمپین، داستان Black Ops 7 با سرعتی دیوانه‌وار پیش می‌رود و رسیدن به بخش پایانی آن حدود پنج ساعت طول کشید. 11 ماموریت آن من را از یک مکان عجیب و غریب به مکانی دیگر، از یک دوره زمانی به دوره زمانی دیگر و به اعماق قلمروهای کابوس‌وار پر از وحشت‌ها و لذت‌های ماورایی پرتاب کرد. سال 2035 است و تهدیدهای جدیدی در کمین هستند تا یک فروپاشی جهانی دیگر را رقم بزنند. ظهور مجدد شخصیت شرور Black Ops 2، رائول منندز، واحد قابل بازی، Spectre One، را وارد عمل می‌کند و خیلی زود آن‌ها را در برابر شرکت فناوری شیطانی The Guild قرار می‌دهد. آنچه در ادامه می‌آید، مجموعه‌ای از ماموریت‌ها است که به لطف یک سم ترس که توسط The Guild به سلاح تبدیل شده است، شما را به داخل و خارج از واقعیت می‌برد. این سم توسط اما کاگان، با بازی کیرنان شیپکا، رهبری می‌شود، که در اینجا Mad Men را با مکانیک‌های جنون‌آمیز عوض می‌کند.

ترکیب شرکت فناوری علمی تخیلی کلیشه‌ای شیطانی و شیطنت‌های مترسک‌مانند Batman Arkham باعث می‌شود که هر مرحله از نظر بصری به جاهای جالبی برسد، چون خاطرات دیرینه قهرمانان ما بیرون کشیده می‌شوند و به پیچ‌وخم‌های پر از وحشت تبدیل می‌شوند. این باعث می‌شود که از نظر طراحی هنری، کمپین متنوع‌تری داشته باشیم، با تعداد قابل توجهی از مکان‌ها و موجوداتی که از نظر موضوعی آنجا را پر می‌کنند تا به آن‌ها شلیک کنید. آرزو می‌کنم از نظر تنوع ماموریت، تنوع بیشتری در طراحی واقعی مراحل و اهداف وجود داشته باشد، اگرچه تیراندازی در راهروها در بیشتر این سفر پیشتاز است. هیچ‌چیز برای رقابت با جذابیت دلهره‌آور Emergence سال گذشته از نظر مفهومی و اهداف شاخه‌دار و طراحی دشمن بازیگوش آن وجود ندارد، برای مثال، یا خونسردی جاسوسی نفوذ به یک گردهمایی کمک مالی سفارت یا کازینو افراد بانفوذ.

اگر Black Ops 6 سال گذشته بیشتر به جاسوسی و فریبکاری روی زمین متمایل بود، 7 پیشنهادی بسیار پر سر و صداتر است و به جای صحبت شیرین با نگهبان امنیتی جلوی در، تخریب لابی یک مجتمع را برای ورود به آن انتخاب می‌کند. در نتیجه، در اینجا کمبودی در لحظات بزرگی که نام پرفروش آن را توجیه می‌کنند، وجود ندارد. جا خالی دادن از چاقوهای بزرگ در حال سقوط مثل این که به یک کارتون Looney Tunes برخورد کرده‌اید، یک لذت آنی است، همانطور که کنترل یک قایق لوکس مجلل و کوبیدن آن به پهلوی یک ساختمان. لحظاتی مانند این مستقیماً از جیب پشتی کریستوفر نولان بیرون آمده‌اند و کاملاً در قالب Call of Duty جا می‌گیرند.

و این فقط بخش آغازین یکی از ماموریت‌های برجسته است که در توکیو رخ می‌دهد و شما را به سیستم‌های متروی آن می‌برد و از روی پشت‌بام‌ها می‌پراند. در چنین مراحلی حس پیشروی عالی وجود دارد و من طرفدار پروپاقرص آن‌ها هستم. فقط آرزو می‌کردم که بیشتر کمپین شبیه این فصل ژاپنی باشد، چون من زیاد به کمپین‌هایی که در مناطق بازتر شهر خیالی فرانسوی Avalon (خود یک هاب بزرگ به اندازه بتل رویال) رخ می‌دهند، علاقه ندارم. آن‌ها تلاش می‌کنند همان انرژی هیجان‌انگیز را به تصویر بکشند. این‌ها معمولاً شما را مجبور می‌کنند که در سراسر تکه‌های روستایی وسیع‌تر نقشه آن حرکت کنید تا دسته بعدی دشمنان را برای سرنگونی تعقیب کنید و اساساً به عنوان آموزش‌هایی برای بخش پایانی آن عمل می‌کنند. آن‌ها کمی بدتر نوشته شده‌اند و در نتیجه نمی‌توانند همان هیجان‌ها را ثبت کنند.

بیشتر اوقات، واقعاً شبیه یک کمپین «Call of Duty» نیست.

در واقع، بیشتر اوقات، واقعاً شبیه یک کمپین «Call of Duty» نیست. بله، نشانه‌های نظامی‌گرایانه را دارد، اما به همان اندازه از شوترهای هجوم مانند Left 4 Dead و حالت‌های زامبی داخلی خود وام می‌گیرد. این باعث ایجاد مجموعه‌ای ناهموار از ماموریت‌ها می‌شود، که برخی از آن‌ها واقعاً برای من کار نمی‌کنند، اما برخی دیگر موفق می‌شوند زمانی که بخشی از میراث سینمایی CoD را به تصویر می‌کشند، به هدف برسند. با این حال، آن‌ها نادر هستند و در ازای هر یک از این‌ها، یک سکانس به طرز عجیبی کسل‌کننده نیز وجود دارد، مانند زمانی که از شما خواسته می‌شود Frogger را در یک بزرگراه LA پیچ خورده و وارونه بازی کنید.

همانطور که ممکن است انتظار داشته باشید، گیم‌پلی روان و رضایت‌بخش است، با SMGهایی که با لذت دشمنان زره‌پوش را پاره می‌کنند و تفنگ‌های تک‌تیرانداز واقعاً به کار می‌آیند و تکه‌های مغز را در برخی از مناطق باز کمپین بیرون می‌ریزند. هر سلاح وزن خوبی دارد و هنگام کشیدن ماشه فوق‌العاده واکنش‌گرا است. این Call of Duty است، آن‌ها این کار را برای مدت طولانی انجام داده‌اند و اینکه تفنگ‌های آن چقدر خوب هستند نباید شوکه‌کننده باشد، وقتی در نوارهای سلامتی و تکه‌های زره دشمن پیشروی می‌کنید. این لایه‌های اضافی به سرسختی آن‌ها، یک آهنگ کمی طولانی‌تر به مبارزات با تفنگ اضافه می‌کنند، اگرچه برای سرنگونی هر کدام به چند شلیک ماشه اضافی نیاز است. سلاح‌های گرم نیز با مجموعه فوق‌العاده‌ای از مهارت‌ها و ابزارها پشتیبانی می‌شوند، با امتیازهای کشتار که راه خود را به تک‌نفره باز می‌کنند، مانند ماشین جنگی لذت‌بخش و ویرانگر، که امکان پاکسازی سریع جمعیت را فراهم می‌کند.

همه سلاح‌ها در Call of Duty: Black Ops 7

اعتراف می‌کنم که در ابتدا نسبت به محیط نزدیک به آینده و بازگشت Call of Duty به دستکاری فناوری نزدیک به آینده هنگام حرکت شک داشتم، اما در کل، این آزمایش تا حد زیادی موفقیت‌آمیز است. پرش از دیوار می‌تواند کمی دست و پا گیر باشد، اما پرش فوق‌العاده جنبشی بسیار سرگرم‌کننده است که به عنوان یک ابزار کناری سریع استفاده می‌شود، همانطور که مورد علاقه من در این میان، قلاب است. تاب خوردن به سمت پشت‌بام‌ها برای یافتن یک نقطه دید بهتر قبل از فرود آمدن با لباس بالدار برای بازگشت به نزدیک، معماری هر مرحله را به روش‌های جالبی باز می‌کند. ممکن است هرگز به استاندارد طلایی Titanfall 2 در هنگام تحرک FPS نرسد، اما در اینجا کورسویی از آن وجود دارد، که همیشه خوشایند است.

این تمایل به آزمایش نیز به رویکرد آن به طراحی باس منتقل می‌شود، که به هیچ وجه انقلابی در هنگام کمپین‌های FPS نیست، اما یک چیز نسبتاً جدید برای Call of Duty است. من از تلاش‌های انجام شده برای این که هر کدام ترفند خاص خود را داشته باشند قدردانی می‌کنم، حتی اگر در نهایت همه آن‌ها به خالی کردن یک نوار سلامتی بزرگ در حین جاخالی دادن از پرتابه‌ها خلاصه شوند. آن‌ها مطمئناً پیچیده نیستند، اما ضربه زدن به نقاط ضعف درخشان یک گیاه غول‌پیکر بیرون‌دهنده صفرا در یک غار کابوس‌ها قطعاً یک گام رو به جلو از فقط شلیک گلوله به یک Juggernaut برای صدمین بار است، به خصوص زمانی که چندین هدف به طور همزمان ارائه می‌شوند و واقعاً ماهیت همکاری کمپین را ارزشمند می‌کنند.

حرکت ممکن است هرگز به استاندارد طلایی Titanfall 2 نرسد، اما در اینجا کورسویی از آن وجود دارد.

در واقع، تنوع دشمن در این زمان بسیار چشمگیر است، با دشمنان انسانی، مکانیکی و توهم‌آمیز که تهدیدهای متفاوتی را ارائه می‌دهند که شما را در تمام فاصله‌ها به چالش می‌کشند. نیروهای Guild شامل یک ارتش روباتی و همچنین انواع شبه‌نظامی سنتی مانند Raider مسلح به مسلسل، Titan زره‌پوش غول‌پیکر و سایر واحدهای مجاور نام تیم NFL هستند. بله، بیشتر آن‌ها را می‌توان با شلیک تفنگ تهاجمی خوب و هدفمند به سر کنترل کرد، اما راه‌های موثرتری برای مقابله با آن‌ها وجود دارد اگر تصمیم بگیرید زرادخانه خود را بررسی کنید.

من به ویژه از یک حمله به آزمایشگاه رباتیک لذت بردم، که مرا به یک دستگاه هک Black Hat مجهز کرد. من دوست داشتم که چگونه ریتم گلوله‌های بی‌امان را کمی تغییر داد، و به این معنی بود که می‌توانم این ترمیناتورهای مشتاق را از پوشش مختل و نابود کنم. حتی یک مینی‌باس از این منطقه – یک برجک چرخشی که اعتراف می‌کنم هیجان‌انگیز نیست – را آسان‌تر کرد. من قدردانی می‌کنم که در یک بازی با چنین سرعت وحشیانه‌ای مانند این، گاهی اوقات برای نفس کشیدن و استفاده از مغز خود برای غلبه بر اهداف به جای تکیه صرف بر قدرت آتش خالص، پاداش می‌گیرید.

پس این نوعی شرم‌آور است که پس از پایان مجموعه ماموریت‌های خطی کمپین، بخش پایانی کمی از این فلسفه را وام می‌گیرد. پس از این که تیتراژ داستان اصلی به پایان رسید، به شما این فرصت داده می‌شود که اپیلوگ آن را تجربه کنید، که در منطقه باز Avalon که در طول آن تبلیغ می‌شود رخ می‌دهد. اگر حالت DMZ Call of Duty را بازی کرده باشید، ایده تقریبی از آنچه در اینجا باید انتظار داشته باشید خواهید داشت: این یک شوتر استخراج است، با این تفاوت که اینطور نیست. شما و حداکثر سه دوست می‌توانید با هم تیمی شوید و به این نقشه به اندازه بتل رویال بروید و فعالیت‌هایی را که آن را به شکلی وسواس‌گونه پر می‌کنند تکمیل کنید. در هر گوشه خیابان ایستگاه‌های بازرسی Guild یا ساختمان‌های آلوده به زامبی وجود دارد که باید آن‌ها را پاکسازی کنید تا از طریق مناطق دشواری درجه‌بندی شده آن پیشرفت کنید تا به باس نهایی آن برسید، که در مرکز دود سمی جزیره قرار دارد. مشکل؟ اگر جوخه شما سقوط کند، تمام پیشرفت خود را از دست می‌دهید. این پیشرفت عمدتاً به رتبه رزمی شما گره خورده است، عددی که هر چه بیشتر کشتار کنید و نمادهای نقشه را پاکسازی کنید، بالاتر می‌رود و بنابراین بر عهده شماست که بدانید چه زمانی باید یک اجرای معین را متوقف کنید و در یک محدودیت زمانی از نقشه خارج شوید.

برای هر سطحی که بالا می‌روید، یک امتیاز مهارت دریافت خواهید کرد تا آن را به هر یک از دو گزینه داده شده متصل کنید. این‌ها می‌توانند از صفحه‌های زره‌ای که به طور خودکار هنگام کشتن‌ها بازسازی می‌شوند تا سرعت کلی حرکت یا افزایش نرخ آتش متغیر باشند. ایده این است که به ساختن شخصیت خود ادامه دهید تا زمانی که به حداقل سطح توصیه شده 55 رسیده باشید و تهدید سمی که Avalon را فرا گرفته است خاموش کنید. پیشرفت نیز واقعی به نظر می‌رسد، با شخصیتی که به لطف میزان زیادی از سرعتی که مهار کردم و آسیبی که می‌توانستم جذب کنم، در رتبه‌های بالاتر شبیه یک سرباز فوق‌العاده است.

اسکلت‌های یک بخش پایانی هیجان‌انگیز در اینجا وجود دارند، اما خیلی زود خسته‌کننده می‌شود.

از نظر تئوری، من این ایده را دوست دارم و فکر می‌کنم اسکلت‌های یک حالت هیجان‌انگیز در اینجا وجود دارند – چیزی که می‌تواند جادوی مواردی مانند Helldivers 2 را در زمان‌های اخیر به تصویر بکشد – اما متاسفانه همانطور که هست، کمی زود خسته‌کننده می‌شود. اهداف تقریباً منحصراً «به این مکان بروید و دشمنان آنجا را پاکسازی کنید» هستند، که من درک می‌کنم بخشی از مبانی اساسی در هنگام شوترها است، اما من از تنوع کمی بیشتر و چیزی که بخش‌های حل مسئله جزئی کمپین اصلی را منعکس می‌کرد یا حداقل استفاده‌های هوشمندانه‌ای از ابزاری که معرفی می‌کند قدردانی می‌کردم. هوش مصنوعی دشمن که در خیابان‌های Avalon قدم می‌زند نیز احمقانه است و آزادانه از پوشش بیرون می‌آید، و هر برخورد را زمانی که فاصله کافی بین خود و آن‌ها قرار می‌دهید، ساده می‌کند.

بله، بزرگنمایی با قلاب‌ها و تبدیل شدن به سر خوردن با لباس بالدار در میانه سقوط هنوز فوق‌العاده رضایت‌بخش است، همانطور که طراحی روش‌های حمله در یک جوخه چهارنفره است، اما تمام ظواهر سطح جالب یا طراحی ماموریت در هنگام ورود به اینجا با چند ساعت تیراندازی نسبتاً بی‌فکر عوض می‌شود تا شاهد افزایش برخی اعداد باشیم. از برخی جهات، از نظر طراحی جایی بین ماموریت‌های کمپین و Zombies قرار دارد، اما متاسفانه کمترین جنبه‌های جالب هر دو را وام می‌گیرد و ساختار ماموریت و حل معما را که هر حالت در آن شکوفا می‌شود نادیده می‌گیرد. این منجر به یک وعده دوم نسبتاً لذت‌بخش، اما غیر ضروری برای کمپین می‌شود. و نگران نباشید، اگر بخش پایانی مطابق میل شما نیست، یا حتی کمی دلهره‌آور به نظر می‌رسد (وحشیگری انبوه اسفنج‌های گلوله آن می‌تواند در مراحل آخر آن طاقت‌فرسا شود، به خصوص هنگام رفتن به صورت انفرادی)، داستان به اندازه کافی رضایت‌بخش به پایان می‌رسد تا احساس نکنید که یک پایان را به طور کامل از دست می‌دهید.

با این حال، این داستانی است که به هیچ وجه به اندازه تلاش سال گذشته کامل نیست. در واقع یک دنباله مستقیم برای Black Ops 2 است که به وقایع Black Ops 6 نیز گره می‌خورد، دانش مفروض و سرعتی که راه‌اندازی آن با آن گفته می‌شود، می‌تواند کمی گیج‌کننده باشد، به خصوص اگر با پیشینیان 2012 آن آشنا نباشید. این بار مضامین شخصی هستند، با دیوید “بخش” میسون، که در اینجا به عنوان میلو ونتیمیلیا از Heroes انتخاب شده است، که در مرکز صحنه قرار دارد، چون با گذشته خود – یعنی از دست دادن پدرش، الکس – دست و پنجه نرم می‌کند. در طول مسیر کشف‌های سرگرم‌کننده‌ای وجود دارد و همچنین لذت‌هایی برای طرفداران قدیمی این سری Black Ops، اما به عنوان کسی که هرگز آن شخصیت‌ها را به اندازه همتایان Modern Warfare خود دوست نداشته‌ام، کشیدن زه قلب‌ها برای من آنقدر کارساز نبود.

همچنین به این معناست که بقیه جوخه Spectre One واقعاً به غیر از فلش‌های آسیب‌های روحی دوباره ظاهر شده، خطوط داستانی خود را دریافت نمی‌کنند و آن‌ها را تا حد زیادی به شخصیت‌های پشتیبان در دنیای دیوید تنزل می‌دهد، چون به ویژه به هارپر با بازی مایکل روکر دیالوگ‌های واقعاً احمقانه‌ای داده می‌شود تا تا جایی که می‌تواند با صدای بلند فریاد بزند. با این حال، گفته می‌شود، اگر شما کسی هستید که همیشه ماجراجویی‌های وودز، میسون، آدلر و شرکت را ترجیح داده‌اید، مطمئنم که اوقات خوبی را در اینجا خواهید داشت. این بدان معناست که این بازبینی گذشته، همراه با یک لایه ضخیم از تفسیر، می‌تواند ساعات اولیه داستان را برای تازه‌واردان نسبتاً نفوذناپذیر کند، بنابراین من این را در نظر خواهم گرفت اگر تازه وارد می‌شوید. من واقعاً توصیه می‌کنم یک خلاصه کامل از جدول زمانی Black Ops به همه ارائه دهید اگر می‌خواهید بیشترین بهره را از آن ببرید.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *