
در اُز، الفابا (با بازی سینتیا اریوو)، جادوگر پلید غرب، برای دفاع از حقوق جانوران پیکار میکند و میکوشد گلیندا (با بازی آریانا گرانده) را نیز با خود همراه سازد. در این میان، دختری جوان اهل کانزاس به طور ناگهانی سر از این سرزمین درمیآورد…
فیلم Wicked در سال گذشته، بیش از آنکه صرفاً یک اثر سرگرمکننده باشد، رویکردی ساختارشکنانه داشت. این فیلم که نخستین اثر جان ام. چو به شمار میرود، اقتباسی است از موزیکال استفان شوارتز و وینی هولزمن در سال 2003. موزیکال مذکور نیز بر اساس کتابی از گریگوری مگوایر در سال 1995 ساخته شده بود که روایتی بدیل از اسطورهشناسی جادوگر شهر اُز اثر ال. فرانک باوم در سال 1900 ارائه میدهد. فیلم باید با انتقادات، بدبینیها و شک و تردیدهای بسیاری مقابله میکرد. این تصور رایج وجود دارد که موزیکالها در دوران معاصر نمیتوانند موفق باشند و آیا اصلاً علاقهمندان به تئاتر جامعه آماری قابل توجهی برای گیشه به حساب میآیند؟ با این حال، برخلاف انتظار، فیلم به پدیدهای تبدیل شد. چو تجربیات خود در In The Heights و Step Up را به کار گرفت تا نمایش نسبتاً ساده برادوی را به انفجاری ماکسیمالیستی از رنگ و لعاب تبدیل کند. انتخاب هوشمندانه بازیگران (سینتیا اریوو، آریانا گرانده، جاناتان بیلی) نیز به این امر کمک کرد. ما منتظر اتفاقات بعدی ماندیم.

اکنون، این فیلم برای تکمیل داستان بازگشته است، دنبالهای که همزمان با قسمت اول فیلمبرداری شده است. Wicked: For Good نیمه دوم نمایش صحنهای را تشکیل میدهد – در واقع ما یک وقفه 12 ماهه داشتهایم – و در روایتی دو قسمتی، به قول معروف فوتبالی، این نیمه ضعیفتر است: غمانگیزتر، کمرنگتر، با تعداد کمتری از آهنگهای جذاب، و فاقد اوج گیرای “Defying Gravity” که نیمه اول/فیلم اول داشت. بار دیگر، احتمالات علیه آن هستند و منتقدان به شدت فعال هستند.
لحن فیلم با قسمت اول متفاوت است: کمتر پرشور و بیشتر اندوهگین.
شاید چو با درک این موضوع، فیلم را با یک انفجار آغاز میکند. افتتاحیه Wicked: For Good سرشار از شکوه، نشاط و آتشبازی است، گویی سفری با LSD در یک کلوپ شبانه در شهر زمرد را تماشا میکنید. چند سالی از رویدادهای فیلم قبلی گذشته و همه پیشرفت کردهاند. گلیندا (گرانده) اکنون چهرهای قدرتمند در اُز، یک شخصیت مشهور و رهبری معنوی محبوب است – مانند دالی پارتون با یک هاله شناور. شهروندان اُز به ویژه مجذوب رابطه عاشقانه نوپای او با فایرو (بیلی) جذاب هستند که اکنون به مقام کاپیتان گارد مستبد و سبزپوش جادوگر ارتقا یافته است. رابطه آنها به دقت توسط ماشین روابط عمومی مادام موریبل (میشل یئو) مدیریت میشود و توسط خود رئیس بزرگ، جادوگر خودخوانده (جف گلدبلوم) تأیید میشود، کسی که به نظر میرسد بیشتر به قطارهای مدل علاقه دارد تا به خودکامگی شبه فاشیستیاش.
در همین حال، الفابا (اریوو) اکنون به یک شخص غیرمحبوب و دشمن حکومت تبدیل شده است و تلاش میکند با شرکت در نوعی جنگ چریکی هوایی از طریق جاروی پرنده خود، این ماشین تبلیغاتی را از بین ببرد و ساخت و ساز یک پروژه زیربنایی گسترده شامل آجرهای زرد را مختل کند: به M25 فکر کنید، البته اگر توسط حیوانات CG ساخته شده بود.

افتتاحیه فیلم سرگرمکننده و پرشتاب است و قدرتگیری جادوگر را در اُز تثبیت میکند. اما به سرعت آشکار میشود که لحن فیلم با قسمت اول تفاوت دارد: کمتر پرشور و بیشتر اندوهگین. به غیر از گلدبلوم – که به نظر میرسد در حال ایفای نقش خودش است و از طنزهای خود لذت میبرد – سایر شخصیتها نسبت به قبل شادابی کمتری دارند و در نتیجه تماشای آن برای ما لذت کمتری دارد. گلیندای گرانده کمتر موهایش را تکان میدهد، فایروی بیلی معاشقه را با دلخوری جایگزین میکند و الفابای اریوو دچار یک فروپاشی عصبی کامل شده است. حتی نساروز (ماریسا بوده)، خواهر الفابا، یک تغییر شخصیتی ناگهانی به سبک دنریس تارگرین داشته است – همه اینها به خاطر عشق یکطرفه به یک مانچکین است. (بیخیالش شو، دختر!) به نظر میرسد این بار به هیچکس اجازه داده نمیشود به اندازه کافی خوش بگذراند.
این تغییر لحن با این واقعیت تشدید میشود که آهنگها به خوبی آهنگهای قبلی نیستند. این مشکل در صحنه نیز وجود داشت و روی پرده نیز مشهود است. “No Good Deed” شاید برجستهترین آهنگ باشد، یک آهنگ واقعاً عالی و فرصتی برای اریوو تا توانایی فوقالعاده حنجره خود را به نمایش بگذارد (و این کار را در حین پرواز انجام میدهد)، اما در اینجا چیزی نزدیک به “Defying Gravity” یا حتی معادل “Dancing Through Life” وجود ندارد. فیلم فاقد پویایی و انرژی است. دو آهنگ جدید به اندازه کافی خوب هستند (اشعاری مانند “چرا من این مکانی را که دوستم ندارد دوست دارم؟” از نظر سیاسی به موقع به نظر میرسند) اما ریتم فیلم را کند میکنند.
ناامیدیهای دیگری نیز وجود دارد: داستان اصلی جادوگر شهر اُز به موازات این داستان پیش میرود، بدون اینکه حتی چهره دوروتی نشان داده شود – یک شوخی تکراری در صحنه، اما به طرز عجیبی خجالتی و ناخوشایند در اینجا – و صحنههای کلیدی حذف شدهاند، شاید برای احترام به اثر اصلی. این انتخاب باعث میشود داستانگویی هم کند و هم عجولانه به نظر برسد. با این حال، افشاگریهای مربوط به پیشینه مرد حلبی و مترسک سرگرمکننده هستند و مانند کابوسهای تن-وحشت به تصویر کشیده میشوند. به لطف بازیگران با استعداد، فیلم تا حدودی ترفند جادویی کتابها و نمایش اصلی را به کمال میرساند: بازسازی اسطوره اُز در یک فضای سیاسی و از نظر عاطفی قوی. بنابراین، فیلم کاملاً در اوج رنگینکمان نیست، اما از نظر رنگ و صراحت به اندازه کافی خوب است.
Wicked: For Good، مطمئناً – اما نه کاملاً Wicked: For Great.