The Feathery Thing

یک مرد بیوه و عزادار (بندیکت کامبربچ) در تقلای بزرگ کردن دو پسر خردسالش، آماج حملات یک کلاغ غول پیکر و سخنگو قرار می‌گیرد. وقتی همسرتان را از دست داده‌اید و به سختی توانی برای انجام کارهای روزمره دارید، آخرین چیزی که نیاز دارید، یک کلاغ دو و نیم متری فحاش است که سر راهتان […]

The Feathery Thing

یک مرد بیوه و عزادار (بندیکت کامبربچ) در تقلای بزرگ کردن دو پسر خردسالش، آماج حملات یک کلاغ غول پیکر و سخنگو قرار می‌گیرد.

وقتی همسرتان را از دست داده‌اید و به سختی توانی برای انجام کارهای روزمره دارید، آخرین چیزی که نیاز دارید، یک کلاغ دو و نیم متری فحاش است که سر راهتان سبز شود. اما این دقیقاً همان چیزی است که مرد بیوه بی‌نام با بازی بندیکت کامبربچ در اولین فیلم بلند داستانی دیلن ساترن، The Thing With Feathers، با آن مواجه می‌شود. علاوه بر این، حملات فیزیکی نیز وجود دارد؛ خراش‌های پنجه، نوک زدن‌های پی در پی و ضربات سنگین بال در همه جا.

کلاغ مهاجم داستان، با طراحی نیکولا هیکس، بازی اریک لامپارت و صداپیشگی دیوید تیولیس، که اندکی از سخنرانی‌های آتشین خود در فیلم Naked مایک لی را چاشنی کار کرده، به نوعی یک استعاره است. یا بهتر است بگوییم یک «استعاره‌خور»، زیرا این درام غم‌انگیز به قلمرو ژانر گرایش پیدا می‌کند و یادآور فیلم‌های The Babadook جنیفر کنت و A Monster Calls جی.ای. بایونا در استفاده از یک هیولای فانتزی تاریک برای کنار آمدن با اندوه است. متاسفانه، اقتباس ساترن از رمان کوتاه و شاعرانه 2015 مکس پورتر با نام Grief Is The Thing With Feathers، که در سال 2018 با بازی سیلیان مورفی به نمایشنامه‌ای زیرکانه تبدیل شد، از آن عناوین احساسی بسیار عقب‌تر است.

نقطه قوت فیلم، بندیکت کامبربچ است که تمام تلاش خود را می‌کند تا نقش پدری پریشان را ایفا کند که ناگهان با مشکلی به مراتب بدتر از یک خانه به هم ریخته، نان سوخته و لباس‌های ورزشی کثیف مواجه می‌شود.

بندیکت کامبربچ ستون اصلی فیلم است و تمام تلاش خود را برای ایفای نقش پدری رها شده به کار می‌گیرد که ناگهان با مشکلی به مراتب بزرگتر از خانه‌ای نامرتب، تست سوخته و لباس‌های ورزشی نشسته مواجه می‌شود. کامبربچ با بهترین بازی خود از زمان نامزدی امی برای بازی در نقش یک معتاد خسته، دردناک و خنده‌دار در مینی سریال 2018 Patrick Melrose، چهره‌ای منجمد از بهت‌زدگی را به نمایش می‌گذارد… حداقل تا زمانی که سیل اشک‌ها از راه می‌رسند و آن را به شکنجه تبدیل می‌کنند. چه در حال همدردی با دیگر والدین داغدیده باشد، چه مجبور باشد در خود توانایی پیدا کند تا هنگام خواندن داستان قبل از خواب “صداهای مختلف درآورد”، یا چه مزاحمت‌های یک پرنده بدخلق را تحمل کند که او را با تمسخر “پدر غمگین” خطاب می‌کند، او با تعهدی جدی به این نقش می‌پردازد.

بنابراین جای تاسف است که عناصر دیگر فیلم از سطح بازی او پایین‌تر هستند. پیشرفت شخصیت‌ها جای بحث دارد. دو پسر او کاملاً قابل تعویض هستند و همسر/مادر درگذشته (کلر کارت‌رایت، که در فلاش‌بک‌ها به تصویر کشیده می‌شود) شخصیتی رازآلود دارد. پدر غمگین برای “همه چیز” به او وابسته بود، اما جزئیات کمی در مورد رابطه (نامتعادل و از هم گسیخته) آن‌ها شرح داده یا بررسی می‌شود. همین کمبود ویژگی‌ها در مورد شغل قهرمان داستان ما به عنوان یک رمان‌نویس گرافیکی نیز صدق می‌کند، شغلی که ظاهراً فقط به این دلیل انتخاب شده است که به او اجازه دهد صحنه‌هایی از وسواس‌گونه خم شدن بر روی طرح‌های کلاغ را به نمایش بگذارد.

The Thing With Feathers، که نه آنقدر ظریف است که در حد یک درام دلخراش رضایت‌بخش ظاهر شود و نه آنقدر آزاردهنده که به عنوان یک فیلم ترسناک کار کند، به احتمال زیاد بینندگان را بیشتر سردرگم می‌کند تا اینکه مضطرب کند و در جایی که باید ویران شوند، تنها اندکی متاثر می‌شوند.

فیلم دیلن ساترن فاقد پیچیدگی‌های کتاب مکس پورتر است. با این حال، لحظات قوی‌ای در آن وجود دارد و کامبربچ اجرایی ارائه می‌دهد که ارزش بحث و بررسی را دارد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *