
در دنیای پس از مرگ، جون (الیزابت اولسن) باید تصمیم بگیرد که آیا ابدیت را با همسر چندین دههاش (مایلز تلر) بگذراند یا با عشق اولش (کالوم ترنر).
شاید سه نفر جمعیت خوبی باشد. از چلنجرز تا ماتریالیستها، مثلث عشقی به طور قطع بازگشته است و کمدی رمانتیک خوشایند دیوید فرین، ابدیت، تغییری تازه ارائه میدهد. در دنیای خیالی زندهاش، انتخاب چیزی بیشتر از یک انتخاب بین دو عاشق است. بلکه، انتخابی بین دو شوهر است، یکی که چندین دهه زندگی را با او گذراندهاید، و دیگری که پرسشهای آزاردهندهای را در مورد آنچه میتوانست باشد، بر جای گذاشته است.

اندکی قبل از مرگ لری پیر (بری پرایموس)، او در حال بحث با همسرش جون (بتی باکلی) در راه رفتن به یک جشن نوزادی است – جایی که او با خفگی ناشی از یک چوب شور به مرگی زودرس میرسد. او خیلی زود در دنیای پس از مرگ در هیبت جوانی خود (مایلز تلر) در “محل اتصال” از خواب بیدار میشود، نقطهای بین زندگی و ابدیتی که خودتان انتخاب میکنید. فرین و پاتریک کانان، نویسنده همکار، در امکانات ساختن دنیا غوطهور میشوند: محل اتصال هم مانند یک ایستگاه قطار شلوغ و هم یک کنفرانس شرکتی است، جایی که فروشندگان غرفههایی را برای بازاریابی ابدیتهای خود برپا میکنند. یک دنیای ساحلی، یک دنیای مارکسیستی و – بهترین شوخی – یک دنیای بدون مرد وجود دارد که ظرفیت آن پر شده است. با وجود طراحی تولید غنی، محل اتصال مانند یک برزخ تئاتری به نظر میرسد، همه چیز ساختگی است، حتی پردههای چاپی که آسمانی غیرواقعی را تقلید میکنند.
لذت ابدیت در سفر به سمت مقصد اجتنابناپذیرش نهفته است.
یک هفته بعد، جون (الیزابت اولسن) نیز پس از مبارزه با سرطان درمیگذرد. لری بیش از هر چیز دیگری آماده است تا ابدیت را با همسرش در سواحل شنی سپری کند – با این حال شوهر اول خوشچهره جون، لوک (کالوم ترنر) نیز در انتظار او بوده است. او فقط دو سال پس از ازدواجشان در جنگ کشته شد و به امید پیوستن دوباره به او، منتظر مانده است. اما جون فقط میتواند یک شوهر را انتخاب کند. لوک به سبک هالیوود خوشتیپ و به طرز ناامیدکنندهای رمانتیک است. لری، از طرف دیگر، دههها خاطره مشترک را در کنار خود دارد. این سوالی است بین تجربه در مقابل پتانسیل، که فرین با تعادل بین صمیمیت و طنز بالا به آن میپردازد. لری در یکی از مشاهدات تیزبینانه بسیار اذعان میکند: “من نمیدانم چگونه با یک خاطره رقابت کنم.”
همه چیز دقیقاً مطابق با انتظارات پیش میرود، اما علیرغم تمام قابل پیشبینی بودنش، لذت ابدیت در سفر به سمت مقصد اجتنابناپذیرش قرار دارد و دنیاسازی به سبک موضوع مرگ و زندگی همواره سرگرمکننده است. داوین جوی راندولف و جان ارلی به عنوان یک جفت “هماهنگکننده زندگی پس از مرگ” که وظیفه دارند از مشتریان مربوطه خود برای جلب محبت جون پشتیبانی کنند، لذتبخش هستند. در عین حال، این سه بازیگر کمدی در بازی کردن نقش روحهای پیر در بدنهای جوان به خوبی عمل میکنند. به ویژه اولسن خندهدار است: او هم میتواند انرژی یک دختر مدرسهای را که جلوی معشوقش پچپچ میکند به تصویر بکشد و هم رفتارها و ویژگیهای یک زن مسن را تجسم کند. تلر، اولسن و ترنر با ایفای نقش عاشقانی که سالها فراتر از ظاهرشان تجربه دارند، نفسی تازه به مثلث عشقی میبخشند و تمام پشیمانیها، دلتنگیها و شادیهای پیری را به آن تزریق میکنند. شاید ابدیت کمی طولانی به نظر برسد، اما چند ساعتی بودن در کنار این سه نفر معامله بسیار خوبی است.
شاید اندکی قابل پیشبینی باشد، اما ابدیت با ارتقای مثلث عشقی به یک معضل وجودی جذاب، از تلههای کلیشههای کمدی رمانتیک دوری میکند.