
او یک لبخند متمایز دارد که متعلق به دیوید جانسون است: کمی خمیدگی سر، نگاهی به بالا، لب هایی که در گوشه ها به آرامی پیچ خورده اند. هم کم رو است و هم جذاب. هم صمیمی است و هم سرشار از رمز و راز. او بازیگری است که می توان روی او حساب کرد تا یک حس متفاوت و خاص را به هر نقشی که ایفا می کند، اضافه کند.
جانسون 31 ساله، بیشتر به خاطر ایفای نقش گاس شناخته شده است، یک بانکدار سرمایه گذاری از ایتون که در سریال پرطرفدار HBO به نام Industry حضور دارد. همچنین، او نقش «پسر غمگین» اهل جنوب لندن را در فیلم کمدی رمانتیک و محبوب سال 2023، Rye Lane، بازی کرده است. علاوه بر این، نقش اندی، یک هوش مصنوعی «محرک» با قلبی بزرگتر از بسیاری از انسان ها، در Alien: Romulus نیز از دیگر نقش های اوست. این شخصیت ها شاید در دستان بازیگران دیگر، بیش از حد معمولی به نظر برسند، اما جانسون با ویژگی های خاص خود، جان تازه ای به آنها می بخشد و تقریباً غیرقابل تشخیص می شوند.
در فوریه همین امسال، تماشاگران شیفتگی خود را نشان دادند و با اهدای جایزه ستاره نوظهور بفتا از او تقدیر کردند. سخنرانی او در هنگام دریافت جایزه، ترکیبی از هوش اجتماعی درخشان و آرامش درونی را نشان داد که در گفتگوها، به جانسون توانایی فوق العاده ای برای درک افکار دیگران می بخشد. به عنوان مثال، در زمانی که ما صحبت می کنیم، او تازه از یک پرواز ترانس آتلانتیک با تاخیر بسیار زیاد پیاده شده است (مبدا دقیق مشخص نیست، اما احتمالاً صحنه فیلمبرداری یک فیلم فوق سری از فرانک اوشن است که شایعه شده است). با این حال، او به اندازه ای متمرکز است که نه تنها به سوالاتی که امپایر می پرسد پاسخ دهد، بلکه اغلب به سوالات احتمالی بعدی که ممکن است مطرح شوند نیز پاسخ می دهد.
بدیهی است که برنامه های آینده جانسون شامل سه مورد از پرطرفدارترین نقش ها در هالیوود جوان و جذاب خواهد بود. در ماه سپتامبر، او نقش پیتر مکوریز مرموز و محوری را در The Long Walk، اقتباسی از رمان دوران جنگ ویتنام استیون کینگ، توسط فرانسیس لارنس، بازی خواهد کرد. این رمان درباره مسابقه پیاده روی است که توسط یک رژیم تمامیت خواه در آینده ای نزدیک و دیستوپیایی برگزار می شود. پس از آن، او در فیلم Scandalous، داستان کلمن دومینگو از رابطه بین سامی دیویس جونیور، هنرمند نمایشی و ستون فقرات رت پک با کیم نواک (سیدنی سوئینی) به ایفای نقش می پردازد. و سپس پروژه فرانک اوشن وجود دارد که گفته می شود جانسون در آن نقش نسخه ای از این خواننده را بازی می کند، در حالی که خود اوشن کارگردانی می کند.
©Empire / Sylvain Homo
با این حال، در تلاش برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر در مورد هر یک از این پروژه ها از جانسون، موفق نخواهید بود. او هنوز آن لبخند خاص را بر لب دارد – و همچنان سرشار از راز و رمز است.
امپایر: دیوید، شما اهل کاستوم هاوس در شرق لندن هستید. آیا می دانید بازیگر مشهور دیگری که اهل کاستوم هاوس است کیست؟
دیوید جانسون: دنی دایر؟ وای خدای من، جدی می گویی. من در دوران کودکی یک بول تریر استافوردشایر داشتم. من او را برای پیاده روی به پارکی به نام Cundy Park می بردم که بالای جاده بود و دنی دایر هم سگ خود را به آنجا می آورد و ما با هم صحبت می کردیم. او در دوران کودکی برای ما مثل یک ستاره بود، اما با همه خیلی مهربان بود. آره، او دوست داشتنی است، من عاشقش هستم.
آیا فکر می کنید که شما دو نفر به عنوان هنرمند وجه اشتراکی دارید؟ شاید جوهره ای از کاستوم هاوس؟
آره، احتمالاً جوهره کاستوم هاوس است. فکر می کنم وقتی از شرق لندن می آیی، جامعه ای که در آنجا وجود دارد، بر نحوه نگاهت به دنیا تأثیر می گذارد. و دنیایی که در آن زندگی می کنیم کمی دیوانه وار است، بنابراین به آن جامعه نیاز داری. نمی خواهم خیلی خودخواه به نظر برسم، اما این موضوع ریشه دار است.
در آن روزها چه جور بچه ای بودید؟
خیلی، خیلی خجالتی. فوق العاده خجالتی. درونگرا. من فقط واقعاً ساکت بودم. والدینم تعجب می کنند که چرا من بازیگرم. در تفکراتم درباره ساکت بودنم، فکر کرده ام: «مردم همیشه می گویند اگر بازیگر هستید، باید برونگرا باشید.» اما حقیقت این است که فکر نمی کنم هیچ ارتباطی بین این دو وجود داشته باشد. و من هنوز هم احساس می کنم یک فرد درونگرا هستم، به هر حال. اما شاید طبیعت درونگرای من بیشتر از برونگرا بودنم، به آنچه انجام می دهم شکل می دهد.
از چه نظر؟
خوب، فکر می کنم وقتی درونگرا هستید، سخت ترین چیز برای یادگیری این است که چگونه مکث کنید تا پردازش کنید. البته اینها تعمیم های گسترده ای هستند، اما برونگراها می توانند به سرعت ریتم را پیدا کنند و با آن پیش بروند، [در حالی که] درونگراها به چیزی فکر می کنند، اما احساس می کنند که باید صحبت کنند و چیزی بگویند. فکر می کنم آن مکث اضافی برای من، به عنوان یک بازیگر، همه چیز است. من در مورد سرعت صحبت نمی کنم، من در مورد مشاهده و فقط داشتن یک لحظه برای خودتان قبل از حرکت صحبت می کنم. من کسی هستم که دوست دارم رفتار اطرافم و مردم را مشاهده کنم و آن را درک کنم.
©Empire / Sylvain Homo
آیا احساس می کردید که جا افتاده اید؟
هم بله و هم نه. به یاد دارم که گاهی اوقات احساس می کردم هیچ کس واقعاً نمی فهمد، یا احساس می کردم نمی توانم افکارم را بیان کنم. من هنوز هم این احساس را دارم (می خندد) – اما قطعاً این احساس را در کودکی داشتم. و سپس زمان های دیگری بود که احساس می کردم در مرکز یک حلقه اجتماعی هستم، از خندیدن با رفقایم لذت می برم و فوتبال بازی می کنم. من احساس نمی کردم یک بیگانه هستم، اما احساس می کردم یک فرد درونگرا هستم، که تضاد عجیبی است.
افسانه حاکی از آن است که شما به دلیل درگیری از مدرسه اخراج شدید. آیا می دانید چه اتفاقی برای آن شخص دیگر افتاد؟
(می خندد) خب، در واقع چند نفر بودند. به همین دلیل از مدرسه اخراج شدم، به هر حال. فکر می کنم وقتی از ایست اند می آیی، قرار است در مدرسه دعوا کنی. این فقط طبیعی است، اما من اخراج شدم زیرا، مثل اینکه، تعداد زیادی از مردم در حال جنگ بودند.
تعداد زیادی از مردم در حال جنگ بودند و شما همه آن را شروع کردید؟
فکر نمی کنم این کار را کرده باشم… دوست دارم بگویم که این کار را نکردم. اما، می دانید، اگر چیزی شروع شد، قطعاً آن را تمام کردم (می خندد). اما، می دانید چیست؟ صادقانه بگویم، من با بسیاری از آن افراد اهل ایست اند در ارتباط هستم و بسیار خوشحالم که بگویم همه حالشان خیلی خوب است. تعدادی از رفقایم دوست دخترهای دوست داشتنی دارند، و آنها تازه مستقر شده اند، و برخی از آنها کارهای عالی انجام می دهند. بنابراین، این واقعاً خوب است که ما از آن مرحله عبور کردیم.
متعجبم که می شنوم با آنها در ارتباط هستید، زیرا شما در 16 سالگی به نیویورک نقل مکان کردید تا در آکادمی هنرهای دراماتیک آمریکا بورسیه بگیرید.
خوب، آن دوره کاملاً محوری بود. فکر می کنم هر کسی که رنگین پوست است و از جایی می آید که نسبتاً فقیر است، می تواند درک کند که واقعاً عدم توانایی خرید چیزها نیست. آنقدرها این نیست، بلکه ذهنیت فقیری است که همراه آن می آید. بنابراین، برای من، رفتن به نیویورک در 16 سالگی، فقط تصور من از آنچه که حتی می توانستم در این دنیا انجام دهم را در هم شکست. و افرادی که امروز از ایست اند با آنها در ارتباط هستم، کسانی بودند که دیدند، مثلاً: «مرد، او چیزی را تجربه می کند که شاید فقط با تماس گرفتن بتوانم آن را به دست بیاورم.» تجربیات آنها واقعاً به من الهام می بخشد و آنها به من یادآوری می کنند که چه کسی هستم – و به هر حال، اگر این کار بازیگری هرگز درست از آب در نمی آمد، باز هم برمی گشتم و با آنها یک پینت می خوردم، منظورم را می فهمی؟ آنها فقط افراد من هستند.
اولین نقش موفقیت آمیز شما نقش گاس در Industry بود، شخصیتی با پیشینه و کودکی کاملاً متفاوت از آنچه که به تازگی توصیف کردید. اکنون بیشتر از همه چه چیزی را به خاطر می آورید؟
در واقع، چیزی که احتمالاً بیشتر در ذهنم مانده است، این است که اولین فرصت را داشتم تا از طریق دید یک شخصیت ببینم. فکر می کنم بازیگران جوان قطعاً می توانند این را تأیید کنند، جایی که شما این رویاها را در مورد اینکه شخصیت چیست دارید. نحوه صحبت کردن آنها، نحوه نگه داشتن خودشان در بدنشان، همه این نوع چیزها. سپس وارد صحنه می شوید، همه اینها از پنجره بیرون می رود و شما فقط خطوط را با تمام توان خود فریاد می زنید. اما در مورد گاس – به طور خاص، زیرا او به عنوان یک شخص بسیار متفاوت از من است – بزرگترین خاطره من این است که می خواستم چیزهایی را امتحان کنم و واقعاً قادر به این کار بودم، زیرا زمان بیشتری برای انجام یک قوس شخصیتی در تلویزیون نسبت به فیلم دارید. من هرگز نمی خواهم یک بازیگر حقه باز باشم. اینطور نیست که: «ببینید چند کارت در دست دارم!» بلکه بیشتر این است که، وقتی دیدگاهی از چیزی دارید که می دانید درست است، واقعاً رضایت بخش است که بتوانید آن را روی صفحه نمایش قرار دهید.
Rye Lane فیلمی بسیار محبوب برای بسیاری از مردم است، به ویژه لندنی ها و افراد سیاهپوست بریتانیایی. برای شما چه معنایی دارد؟
این اولین نقش اصلی و اولین فیلم من بود، بنابراین با علاقه و قدردانی به آن نگاه می کنم. این یک فیلم مستقل است و ما آن را با کمترین هزینه ساختیم، اما بهترین تجربه را در آن صحنه داشتیم و من واقعاً معتقدم که نحوه ساخت فیلم ها بسیار مهم است – گاهی اوقات حتی مهمتر از خود هنر، محصول. به یاد دارم، فقط اینطور به نظر می رسید که ما به صرف داشتن یک تجربه خوب، در حال ساختن چیزی خاص هستیم. گاهی اوقات شما تجربه خوبی در صحنه ندارید، و هنوز هم می تواند عالی باشد. اما برای من، اکنون، تفاوت را می دانم. Rye Lane این را به من داد، مطمئناً.
©Empire / Sylvain Homo
و آیا آن را در نحوه صحبت مردم درباره فیلم می بینید؟ آیا هنوز هم فیلمی است که مردم درباره آن صحبت می کنند؟
بله، و در واقع افرادی که انتظار ندارید. منظورم این است که 100 درصد از مردم در بریتانیا این کار را می کنند، و به ویژه مردم جنوب لندن، اما یک زن سفیدپوست 60 ساله از دورست با من درباره Rye Lane صحبت کرد. و همچنین این آمریکایی جوان و باحال در نیویورک سیتی. واقعاً یکی از آن فیلم هایی است که فقط فراتر می رود. یه جورایی فراگیر!
در حالی که به آنچه گفتید در مورد اینکه “یک بازیگر حقه باز” نیستید احترام می گذارید، آیا جزئیات اجرایی در Alien: Romulus وجود داشت که به متقاعد کردن مخاطب از ماهیت غیرانسانی و مصنوعی اندی کمک کرد؟
هم بله و هم نه. اندی یک جواهر از یک شخصیت روی کاغذ بود، و یک جواهر از یک شخصیت برای بازی. برای من، آنچه می خوانید و سپس تفسیر می کنید… در واقع مصنوعی نبود. این پس از آن، در درک اینکه او در کانون دنیای بیگانه کجا قرار دارد، به دست آمد. اما همه چیز این است: «من این نوع رفتار را از کجا می دانم؟» و، «جالب ترین رفتار در این سناریو چیست؟» و از این نظر، من از رایانه های قدیمی الگو نمی گیرم (می خندد). همه چیز فقط زندگی واقعی و افرادی است که می شناسم یا فکر می کنم می شناسم.
اندی یک حالت «راه اندازی مجدد» خاص دارد که کاملاً وحشتناک است. آیا این در فیلمنامه بود؟
این همه من بودم. من آثار باستانی آفریقایی قدیمی، آثار باستانی آیینی را جستجو کردم. فقط فکر کردم: «اگر [شرکت سایه دار در دنیای فیلم] Weyland-Yutani نقص یا راه اندازی مجدد را بر اساس آثار باستانی باستانی قرار داده باشد، چگونه به نظر می رسد؟» منظورم این است که رومولوس و رموس همگی اسطوره شناسی باستانی روم هستند، از آنجا آمده است. و همچنین فده [آلوارز، کارگردان و نویسنده]، هرگز واقعاً به من نه نمی گفت، که عالی بود.
The Long Walk با توجه به اینکه بر اساس رمانی است که استیون کینگ نوشتن آن را در اواخر دهه 1960 آغاز کرد، به طرز چشمگیری به لحظه کنونی مرتبط است. چرا فکر می کنید اینطور است؟
وقتی در حال انجام آن بودم، می دانستم که این چیزی است که مرتبط به نظر می رسد و نوعی موازی با دنیایی که در آن زندگی می کنیم، ترسیم می کند. می دانستم که وجود دارد، اما نمی دانستم قرار است چقدر مرتبط باشد. واقعاً، واقعاً به موقع به نظر می رسد. این یک اثر مردمی است، مرد. فکر می کنم استیون کینگ می دانست که این همیشه در مورد مردم [در برابر دولت] خواهد بود، و تا زمانی که ما یک دولت داشته باشیم، این داستان همیشه مرتبط خواهد بود. فکر می کنم مردم واقعاً چیزی را احساس خواهند کرد، و این تمام چیزی است که واقعاً هنگام ساخت فیلم ها می خواهید. من همیشه می گویم، «من سیاسی نیستم، اما این اثر سیاسی است.»
آیا با همبازی های خود بیشتر از حد معمول در یک کار ارتباط برقرار کردید؟
100 درصد. نه تنها ما در مجاورت نزدیک به یکدیگر بودیم، بلکه در واقع حداقل ده مایل در روز، در زیر آفتاب سوزان وینیپگ پیاده روی می کردیم. اگر چیزی وجود داشته باشد که شما را به هم نزدیک کند، آن تجربه ای مانند آن است. اما همچنین، ما واقعاً سعی کردیم با کاری که انجام می دادیم به جایی برسیم. نه به خاطر هیچ شکوه بیهوده ای، بلکه فقط به این دلیل، فکر می کنم، از آن نوع ذهنیت ارتش. وقتی مانند یک گروه برادر هستید، به طور طبیعی، وقتی واقعاً آن پیوند را احساس می کنید، فقط شروع به دیدن این می کنید که تا کجا می توانید آن را هل دهید. و برای ما، این در کار بود. این بود: «چقدر می توانیم در آن عمیق شویم؟» بنابراین من واقعاً فکر می کنم همه پسران – کوپر [هافمن]، چارلی [پلامر]، توت [نیوت]، بن [وانگ]، گرت [ورینگ]، جوردن [گونزالس] هستند و ما این هنرمندان حمایت کننده شگفت انگیز را داشتیم، که واقعاً در گرما با ما بودند و در زیر آفتاب می سوختند – همه پسران واقعاً چیزی دادند، و امیدوارم که به آنها [چیزی] پس دهد.
مارک همیل نقش «سرگرد» را در The Long Walk بازی می کند، نوعی شخصیت اقتدار چهره ناپذیر و غیرشخصی. آیا شما او را اصلاً فراتر از سایه های خلبانی می شناختید؟
آنها واقعاً سایه های خوبی هستند. در واقع، من اصلاً در صحنه با او صحبت نکردم. من یک کلمه هم به او نگفتم. تعدادی از پسرها این کار را کردند، زیرا، می دانید… این لوک اسکای واکر است، مرد! اما تعدادی از ما فقط این کار را نکردیم. نه به روشی بی ادبانه، فقط احساس درستی می کرد که به این واقعیت احترام بگذاریم که نوعی جدایی وجود داشت. این احتمالاً سخت ترین کاری بود که تا به حال در زندگی ام انجام داده ام، زیرا مارک همیل فقط دوست داشتنی ترین روحی است که تا به حال ملاقات کرده اید. من بعد از اتمام فیلمبرداری با او ملاقات کردم، و او فقط مرا در آغوش گرفت و شروع به تعریف داستان های هالیوودی کرد. من فقط مثل این هستم که: «هرگز متوقف نشو!» او دوست داشتنی ترین روح است و او کاملاً پدیده ای در فیلم است.
صحنه تقریباً تک گویی، جایی که شخصیت شما پیتر در نهایت توصیف می کند که از کجا آمده است و داستان زندگی اش چیست، بسیار باورنکردنی است. چگونه برای آن آماده شدی؟
اوه، آره. خب، من همیشه سعی می کنم آنچه را که خصوصی است، خصوصی نگه دارم، اما فکر می کنم قطعاً موازی هایی با پیت دارم. قطعاً چیزهایی دارم که ممکن است آرزو داشته باشید هرگز در زندگی برای شما اتفاق نمی افتاد. تاریک نیست، فقط این است که همه آنها را دارند، این تجربیات، و من عاشق شخصیت هایی هستم که از شما می خواهند عمیق شوید، یا حداقل قبل از اینکه وارد آنها شوید، خودتان را در نظر بگیرید. من سعی می کنم این کار را با تمام شخصیت هایم انجام دهم، اما به ویژه در مورد پیت، این همان چیزی بود.
<img alt="David Jonsson – Empire Focus" loading="lazy" decoding="async" data-nimg="fill" sizes="(max-