بلاگ

  • سلاح

    سلاح

    وقتی ۱۷ کودک از یک کلاس درس در مدرسه ابتدایی میبروک به شکلی غیرقابل توضیح در یک شب ناپدید می‌شوند، جامعه از هم می‌پاشد. واقعا چه اتفاقی افتاد؟

    Weapons تقریبا فورا شلیک آغازین خود را انجام می‌دهد. یک پیش‌درآمد افتتاحی، که توسط یک راوی بچه روایت می‌شود، توضیح می‌دهد که ادعا می‌کند یک “داستان واقعی” است که در آن “افراد زیادی به شیوه‌های واقعا عجیب و غریب می‌میرند”. سپس شاهد حادثه محرک هستیم: یک شب، ساعت 2:17 بامداد، 17 کودک مدرسه‌ای از شهر خیالی میبروک از خواب بیدار می‌شوند، از خانه‌های خود خارج می‌شوند و به داخل شب می‌دوند، بازوهایشان به طرز عجیبی کشیده شده، مقصد نامعلوم – با موسیقی متن، شوم و به طرز غریبی شیرین، آهنگ “Beware Of Darkness” از جورج هریسون.

    Weapons Trailer

    اینگونه دومین فیلم بلند زک کرگر به عنوان کارگردان انفرادی آغاز می‌شود (با احتساب اعتبار مشترک کارگردانی او در کمدی جنسی عمارت پلیبوی 2009 با عنوان Miss March). این داستانی در مقیاسی بسیار بزرگتر از فیلم عالی Barbarian محصول 2022 است، و حتی از نظر روایی بازیگوش‌تر از پیچش میانی آن فیلم است: باز کردن رمز و راز کودکان گمشده در شش فصل، که هر کدام بر روی یک شخصیت متفاوت در یک جدول زمانی تقریبا همزمان به سبک Rashomon تمرکز دارند.

    فیلمنامه کرگر به طرز قابل توجهی خوش‌ساختار است، اما او رویکردی دقیق و ماهرانه را اتخاذ می‌کند.

    این فیلم تقریبا شبیه یک تریلر شروع می‌شود، جذاب و عصبی، خشم و اندوه آشکار شهر را در بر می‌گیرد که بر سر کودکان غایب آوار شده است. سرزنش در ابتدا بر دوش معلم، جاستین (جولیا گارنر، عالی) می‌افتد، که کل کلاس او به جز یک پسر بدبخت ناپدید می‌شوند، و این دیدگاه او است که ابتدا به آن می‌پیوندیم، و پس از آن آرچر (جاش برولین)، یکی از والدین کودکان گمشده، که جستجوی وسواسی او برای پسرش به مسیرهای تاریکی منتهی می‌شود.

    این فیلم به صورت اپیزودیک و با یک تعلیق در پایان هر بخش پخش می‌شود، و با تمرکز بر شخصیت‌های فرعی، هرچند ظاهرا، دسیسه‌ها به طور تصاعدی افزایش می‌یابد، حرکتی که ممکن بود زیاده‌روی به نظر برسد، اگر به طرز ماهرانه‌ای در طرح اصلی گنجانده نمی‌شدند. فیلمنامه کرگر به طرز قابل توجهی خوش‌ساختار است، اما او رویکردی دقیق و ماهرانه را اتخاذ می‌کند، و آشکارا آگاه است که شخصیت‌ها را با هیچ ترفند غیرخطی مبهم نکند.

    این فیلم همچنین یک تعادل ماهرانه از لحن‌ها است. این یک فیلم جدی است، با اشاره‌هایی به تیراندازی در مدارس، خشونت پلیس، اعتیاد به الکل، اعتیاد به مواد مخدر و غم و اندوه، اگرچه نسبت به مضامین به موقع Barbarian ملایم‌تر و متفکرانه‌تر به آن پرداخته شده است. این فیلم وقتی بخواهد می‌تواند به طور موثری ترسناک باشد، از جمله چند لحظه خشونت‌آمیز که شما را منقبض می‌کند (Weapons رنده پنیر Evil Dead Rise را می‌بیند و آن را با یک پوست‌کن سبزیجات تقویت می‌کند).

    و با این حال به نوعی بسیار خنده‌دار است، با جلوه‌هایی از شوخ‌طبعی دارآویز خلع سلاح کننده (یک کپی Willow را روی DVD ببینید)، یک شخصیت شرور غیرمنتظره، و یک فینال شگفت‌انگیز، رهایی‌بخش و به طرز شرم‌آوری خوش ساخت، که در آن تمام تنش دو ساعت گذشته در نهایت به اوج می‌رسد، اوجی که باید تماشاگران را در راهروها به پا خیزاند و تشویق کند. در واقع، کل فیلم چیزی است که نباید کارساز باشد، اما کارساز است. آیا می‌توان به فیلمی درباره کودکان گمشده و غم و اندوه، فیلمی که تماشاگران را راضی می‌کند، گفت؟ در دستان زک کرگر، تقریبا بدون زحمت به نظر می‌رسد.

    یک دستاورد بسیار موفق در ژانر وحشت، و یک گام بزرگ رو به جلو از Barbarian: پرتنش، غم‌انگیز، خنده‌دار، ناراحت‌کننده، فوق‌العاده سرگرم‌کننده، و در نهایت به طرز غریبی نشاط‌بخش.

  • تریلر Eden: گریز Ana De Armas از جزیره در تریلر مهیج بقای ران هاوارد به یک کابوس بدل می‌گردد

    تریلر Eden: گریز Ana De Armas از جزیره در تریلر مهیج بقای ران هاوارد به یک کابوس بدل می‌گردد

    فکرش را بکنید: شما تازه به یک جزیره دورافتاده و متروکه پا گذاشته‌اید و متوجه می‌شوید که در آن‌جا با سیدنی سوئینی، جود لا، ونسا کربی، دانیل برول و فلیکس کامرر، ستاره‌ی فیلم All Quiet On The Western Front، زندگی می‌کنید. مثل بهشت به نظر می‌رسد، نه؟ اما، اگر شما آنا د آرماس باشید و خودتان را در نقش یک بارونس اتریشی گرفتار در دنیای پر از خطر تریلر بقای جدید فیلمساز Thirteen Lives، ران هاوارد، با نام Eden ببینید، قضیه فرق می‌کند. Eden بر اساس داستان واقعی فلورآنا ساخته شده است، جزیره‌ای در گالاپاگوس که در اوایل قرن بیستم، گروهی از تبعیدیان فراری از اروپا را در خود جای داده بود. به نظر می‌رسد Eden – با توجه به اولین تریلر پرهیجانش – فیلم Lord Of The Flies را می‌بیند و می‌گوید “یک لحظه صبر کن.” تریلر را در زیر تماشا کنید:

    آفتاب. دریا. جاذبه‌ی جنسی. لهجه‌های اروپایی بحث‌برانگیز. مناظر خیره‌کننده و انکارناپذیر که پس‌زمینه‌ای برای انباری از تنش‌های خشونت‌آمیز است. قطعاً این فیلم Swiss Family Robinson نیست، دوستان – و Cast Away هم نیست. به نظر می‌رسد هاوارد پا را فراتر گذاشته و به دنبال کشف کامل و صریح بهترین اهداف، برنامه‌ریزی‌های مخرب ابتدایی انسان و خطرات زندگی در یک خانه‌ی اشتراکی است. این هم خلاصه‌ی داستان رسمی: “Eden داستان تکان‌دهنده‌ی واقعی گروهی از افراد ناامید (جود لا، آنا د آرماس، ونسا کربی، دانیل برول و سیدنی سوئینی) را روایت می‌کند که جامعه‌ی مدرن را به امید شروعی دوباره ترک می‌کنند. آن‌ها در یک جزیره‌ی دورافتاده و خالی از سکنه ساکن می‌شوند، اما رویای آرمان‌شهر آن‌ها به سرعت از بین می‌رود، زیرا متوجه می‌شوند که بزرگترین خطر نه آب و هوای خشن است و نه حیات وحش مرگبار، بلکه خودشان هستند. اتفاقاتی که در ادامه می‌افتد، سقوطی وحشتناک به هرج و مرج است، جایی که تنش‌ها بالا می‌گیرد، ناامیدی حکم‌فرما می‌شود و کشمکش پیچیده‌ی قدرت منجر به خیانت، خشونت و مرگ نیمی از ساکنان می‌شود.”

    ما داستان Eden را فاش نمی‌کنیم (البته اگر کتاب مورخ ابوت کهلر، Eden Undone: A True Story Of Sex, Murder, And Utopia At The Dawn Of World War II را که فیلم بر اساس آن ساخته شده است، نخوانده‌اید، حتماً باید بخوانید)، اما کافی است بگوییم بعید است د آرماس، سوئینی و بقیه تا پایان تیتراژ، آهنگ ‘Kumbaya My Lord’ را بخوانند. زمانی که Eden در تاریخ ۲۲ اوت در سینماهای بریتانیا اکران شود، همه متوجه خواهیم شد که هاوارد چه برنامه‌هایی دارد.

  • رز بیرن در نقش مادری مستأصل در تریلری پرآشوب از A24 با نام «If I Had Legs I’d Kick You»

    رز بیرن در نقش مادری مستأصل در تریلری پرآشوب از A24 با نام «If I Had Legs I’d Kick You»

    از بو می‌ترسد تا جواهرات تراش‌نخورده، جنگ داخلی تا مردان، و او را برگردان تا منطقه مورد علاقه، ای۲۴ جایگاه خود را به عنوان یکی از توزیع‌کنندگان کلیدی فیلم‌های پر تنش و قوی سینمایی تثبیت کرده‌است. و ما فکر می‌کنیم که فیلم اگر پا داشتم بهت لگد می‌زدم، به نویسندگی و کارگردانی مری برونشتاین، که در آن رز بیرن نقش لیندا، یک روان‌درمانگر مادری از مونتاوک را بازی می‌کند که در میانه یک فروپاشی تمام‌عیار قرار دارد، یک اضافه ناراحت‌کننده و مناسب به این مجموعه سینمایی خیس از عرق خواهد بود. خودتان را جمع کنید و تریلر زیر را تماشا کنید؛

    گاهی فرزندپروری می‌تواند مانند خاموش کردن آتش در شهری در حال سوختن با یک تفنگ آب‌پاش نشتی باشد. در اگر پا داشتم بهت لگد می‌زدم، لیندا با بازی بیرن، همانطور که در این تریلر می‌بینیم، در تلاش است تا همه‌ی آتش‌ها را خاموش کند: شوهری غایب؛ دختری با یک بیماری اسرارآمیز و غیرقابل تشخیص؛ یک درمانگر (کونان اوبراین) که به سختی می‌توان او را فردی دانست که به‌طور اتفاقی با بیمارش درگیر است؛ یک دوست جدید (ای‌سپ راکی) که به خرید مواد مخدر از دارک وب علاقه دارد؛ و یک سوراخ بزرگ در سقف اتاق نشیمن او که هر لحظه بزرگ‌تر می‌شود. اگر به نظر می‌رسد بیش از حد است، به این دلیل است که بیش از حد است — و به نظر می‌رسد که بیرن، که برای بازی در این نقش جایزه خرس نقره‌ای جشنواره فیلم برلین را دریافت کرده‌است، کاملاً متعهد است که ما را در هر لحظه از فروپاشی مادرانه لیندا غرق کند.

    اگر پا داشتم بهت لگد می‌زدم، فیلم جدیدی در مجموعه فیلم‌های ژانر «عشق مادرانه» که اخیراً از نظر احساسی شکوفا شده‌اند (همچنین نگاه کنید به: نایت‌بیچ، دره اکو، او را برگردان)، تمام عناصر لازم برای کاوش عمیق‌تر و وحشتناک‌تر در دیگ زودپزی به نام فرزندپروری را دارد. همچنین، صادقانه بگوییم، به نظر می‌رسد که فیلم برای همه کسانی که در حال ساخت آن هستند، از جمله برونشتاین فیلم‌ساز، تجربه‌ای دیوانه‌وار باشد. سینمادوستان آمریکایی می‌توانند منتظر تماشای این فیلم از ای۲۴ و برونشتاین باشند، زیرا اگر پا داشتم بهت لگد می‌زدم در ماه اکتبر در سینماهای ایالات متحده اکران می‌شود — و در حالی که هنوز تاریخ اکران تأیید شده‌ای در بریتانیا نداریم، منتظر به‌روزرسانی‌ها باشید. در همین حال، ما می‌رویم کمی نفس بکشیم و کمی در طبیعت قدم بزنیم…

  • چهارشنبه: قسمت ۲، بخش ۱

    چهارشنبه: قسمت ۲، بخش ۱

    در بازگشت به آکادمی نورمور، ونزدی آدامز (جنا اورتگا) با یک پیشگویی شوم درباره هم اتاقی اش، انید (اما مایرز) مواجه می‌شود و در حال بررسی قتل‌هایی است که توسط یک کلاغ یک چشم صورت گرفته است.

    پخش در: نتفلیکس
    تعداد قسمت‌های دیده شده: 4 از 4

    حس غریبی است که ونزدی در زمانی بازمی‌گردد که هنوز ماه‌ها به هالووین مانده است. این سریال که به یک موفقیت بزرگ در نتفلیکس تبدیل شد – در حالی که به طور خلاقانه‌ای کارگردان تیم برتون را احیا کرد و جنا اورتگا را به یک ستاره نسل تبدیل کرد – حال و هوای ترسناک، غریب و کاملاً ناخوشایندی را از خود ساطع می‌کند و شخصیت خانواده آدامز را به یک سری کارآگاهی نوجوانانه هری پاتر برای بچه‌های گوت تبدیل می‌کند که نتایج بسیار سرگرم‌کننده‌ای دارد. اما بازگشت ونزدی در اوج تابستان نشان دهنده رویکرد موفق نتفلیکس برای فصل دوم این نمایش است – بسیار بزرگتر و پرستاره‌تر، یک درخشش شبیه به چیزهای عجیب از نظر وسعت، با نتایج تا حدودی متفاوت.

    Wednesday: Season 2

    سلاح مخفی فصل 1، خود اورتگا بود – بازیگری عالی، ارتقاء مواد با ارائه لذت بخش و بی احساس. او در اینجا هم عالی است و از هر خط برنده لذت می‌برد. او در ابتدای کار اعلام می‌کند: “این آدامز با دو D است.” “مثل ‘اتاق ضربه گیر’.” ما در طول ایده او از سرگرمی‌های تابستانی – رویارویی با یک قاتل زنجیره‌ای که پوست سر قربانیان خود را می‌کند و موهایشان را به عروسک‌های چینی تبدیل می‌کند – دوباره با ونزدی متحد می‌شویم، قبل از اینکه دوباره به آکادمی نورمور، مدرسه شبانه روزی ماوراء الطبیعه برگردیم، جایی که به نظر می‌رسد او تمام چیزهای مرموز و شبح آلود را جذب می‌کند.

    محیط‌های هاگوارتز مانند بار دیگر دنیای دنجی را برای سکونت این سریال فراهم می‌کنند – اما در این چهار قسمت اول از فصل 2، آن دیوارهای سنگی داستان‌های زیادی را می‌پوشانند، زیرا شخصیت‌های جدید مختلف، ستاره‌های مهمانی که به بازیگران ثابت فصل تبدیل شده‌اند و افراد مورد علاقه قدیمی برای جلب توجه در قسمت‌های پر از جمعیت با هم رقابت می‌کنند (هر قسمت در اینجا یک ساعت کامل است). استیو بوشمی در نقش مدیر جدید نورمور، بری دورت، حضور دارد که انرژی “حال شما چطور است، بچه‌ها؟” او به نظر می‌رسد چیز شوم‌تری را پنهان می‌کند. پاگزلی، برادر کوچک ونزدی (ایزاک اوردونز) نیز اکنون دانشجوی نورمور است و به طور اتفاقی یک زامبی با قلب کوکی را احیا کرده است که او را “اسلارپ” می‌نامد. انید (اما مایرز)، دختر گرگ‌نمای محبوب طرفداران، که در اینجا به طور قابل توجهی کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد، جاذبه‌های عاشقانه جدیدی را تجربه می‌کند، در حالی که احساس می‌کند توسط یک استاکر نامرئی از تحقیقات ونزدی کنار گذاشته شده است. و این تنها نیمی از ماجرا است.

    تمام اجزای سازنده ونزدی سرگرم کننده هستند.

    همه اینها حواس را از دو رشته اصلی پرت می‌کند: اولاً، توانایی‌های روانی ونزدی دچار مشکل شده است، چشمانش هر زمان که از آنها استفاده می‌کند اشک‌های سیاه چسبناک می‌ریزند، در حالی که یک پیشگویی فاجعه‌بار باعث شمارش معکوس برای تغییر آینده می‌شود. ثانیاً، یک کلاغ یک چشم در حال چرخیدن بر فراز نورمور است و گروهی از کلاغ‌های قاتل را رهبری می‌کند که به طور واقعی چشم قربانیان بی خبر را از حدقه در می‌آورند – بهترین پرونده برای اینکه ونزدی دوباره به مسیر تحقیقاتی خود بازگردد.

    تمام عناصر تشکیل دهنده ونزدی سرگرم‌کننده هستند. لحن سبک و طنز ترسناک آن، اوقات خوبی را رقم می‌زند، ارزش‌های تولید مجلل هستند و بازیگران در سراسر هیئت مدیره فوق‌العاده هستند. این نیم فصل به تنهایی تاندیوه نیوتون، بیلی پایپر، هتر ماتارازو، آنتونی مایکل هال، جوانا لاملی، جوناس سوتامو، هیلی جوئل آزمنت و کریستوفر لوید را به ارمغان می‌آورد – آخرین نفر به عنوان یک سر جدا شده در یک شیشه ظاهر می‌شود. دستیار دست انسان‌نما، ثینگ (که توسط شعبده‌باز و بازیگر ویکتور دوروبانتو زنده شده است) همچنان دزد صحنه است، در حالی که عموی فستر با چشمان از حدقه درآمده فرد آرمیسن به طرز باشکوهی خنده‌دار است. و برتون – که چهار قسمت از این فصل، از جمله دو قسمت از این بلوک اول را کارگردانی می‌کند – به وضوح در حال تفریح با تیم است، یک همکاری خلاقانه آنقدر قوی است که او آلفرد گوف و مایلز میلر، مجریان نمایش را بین فصل‌ها به بیتل‌جوس بیتل‌جوس آورد. او تنها در قسمت اول به پرندگان، قلب رازگو و اسلیپی هالو خود ادای احترام می‌کند، در حالی که یک سکانس انیمیشن استاپ موشن کلاسیک برتونی را نیز ارائه می‌دهد.

    اما رویکرد فوق‌العاده بزرگ فصل 2 اغلب باعث می‌شود که خود ونزدی در نمایش خودش یک فکر ثانویه به نظر برسد. به مورتشیا و گومز آدامز (کاترین زتا جونز و لوئیس گوزمن عالی) به عنوان نقش‌های منظم خیلی زیاد داده می‌شود تا در محوطه دانشگاه حضور داشته باشند، و استفاده بیش از حد از آنها به طور جدی به سبک _ونزدی_ آسیب می‌زند. بازیکنان اصلی در هجوم چهره‌های جدید کمی فراموش شده به نظر می‌رسند. یک قطع ارتباط جزئی بین لحظات ترسناک نمایش و تمایلات درام نوجوانانه آن وجود دارد. و رویکرد نیم فصل نتفلیکس به این معنی است که این بخش زمانی متوقف می‌شود که تازه همه چیز شروع شده است. مشخص است که چرا این استریمر روی نمایشی با این همه پتانسیل سرمایه‌گذاری می‌کند، اما امیدوارم قسمت‌های آینده قطعات بدن را به طور یکنواخت‌تری به هم وصل کنند. دیدن ونزدی به عنوان یک دختر تابستانی جالب است، اما هالووین همچنان جایی است که او واقعاً به آن تعلق دارد.

    ونزدی در فصل دوم بزرگ می‌شود، کمی بیشتر از آنچه که می‌تواند بجود، گاز می‌گیرد. با این وجود، این یک سواری سرگرم‌کننده است – فقط برای تماشای استیو بوشمی که با “Dancing In The Dark” می‌رقصد، ارزشش را دارد.

  • Freakier Friday

    Freakier Friday

    چند روز مانده به جشن ازدواج آنا (لیندزی لوهان)، حادثه‌ای ماورایی باعث می‌شود که او و دخترش (جولیا باترز) ذهن‌های خود را جابه‌جا کنند، همزمان با مادرش (جیمی لی کرتیس) که با نامزد دخترش (سوفیا هامونز) تعویض می‌شود.

    Freaky Friday، با ماهیت کمدی نوجوانانه دوست‌داشتنی و سبک‌مغزش و باطن پرشور و قطعات موسیقی اصیل جذابش، در گذر زمان استوار مانده است. جذابیت اصلی آن از پیوند لیندزی لوهان جوان و جیمی لی کرتیس باتجربه ناشی می‌شود، جفت‌شدن شیمیایی و استعداد کمدی جسمانی آن‌ها به فرضیه تبادل بدن فیلم، جلوه‌ای جادویی بخشید. این همکاری پرانرژی، شایسته تجدید دیدار بود، البته تحت شرایط ایده‌آل.

    Freakier Friday

    Freakier Friday، که در زمان حال روایت می‌شود، از این ویژگی بهره می‌برد که حدود 2 دهه پس از قسمت پیشین خود، با نسل جدیدی از نوجوانان روبه‌رو هستیم. چنان‌که با یک مونتاژ به سبک دفترچه خاطرات درمی‌یابیم، این نسل جدید توسط هارپر (جولیا باترز)، دختر موج‌سوار و کلاه‌به‌سر آنا، که لوهان نقش او را ایفا می‌کند، نمایندگی می‌شود. این، یک شروع دلپذیر است که به مادربزرگ درمانگر و باحال، تس (کرتیس)، اجازه می‌دهد تا ناگزیر قدم فراتر بگذارد، زیرا به دستور آنا با هارپر ارتباط برقرار می‌کند. پویایی ناهماهنگ آن‌ها، که قدردان رابطه صمیمانه ایجادشده بین آنا و تس پس از جابه‌جایی اولیه آن‌ها در فیلم اول است، کارساز است. تا اینکه آنا به‌شدت دلباخته اریک (مانی جاسینتو)، رستوران‌دار انگلیسی می‌شود. ناگهان، نامزدی، دختر خوش‌پوش و دلسوز او، لیلی (سوفیا هامونز)، و نقل‌مکان قریب‌الوقوع به لندن در این میان ظاهر می‌شوند.

    لوهان و کرتیس بار دیگر با جذابیت‌های خودجوش خود می‌درخشند.

    تلاش برای کارآمد کردن فرضیه فیلم Freakier Friday در حالی که فیلم را به سمت عصری جدید سوق می‌دهد، باعث شده تا عناصر متعددی در حال چرخش باشند. جابه‌جایی چهارطرفه — که توسط یک روانشناس آماتور در مهمانی مجردی آنا ایجاد می‌شود — به لوهان و کرتیس این فرصت را می‌دهد تا بار دیگر با جذابیت‌های خودجوش خود بدرخشند، زیرا این‌بار هر دو به ذهنیت‌های جوان‌تری پرتاب می‌شوند و به‌طرز ناشیانه‌ای با لباس‌های جسورانه و نوجوانانه درگیر می‌شوند و تلوتلو می‌خورند. اما داستان می‌توانست اجازه دهد تا برخی از این عناصر از دست بروند. فیلم‌نامه آن‌چنان دغدغه ارائه خدمات به طرفداران را دارد و در عین حال تلاش می‌کند برای مخاطبان جوان‌تر جذاب باشد که به هیچ‌کدام فضای کافی برای مانور نمی‌دهد، در عوض بین نقاط داستانی با یک رشته باریک روایی حرکت می‌کند.

    این به آن معنا نیست که فاقد جادو است. بازگشت جیک، دلبر موتورسوار بور، چاد مایکل موری، یکی از مفرح‌ترین صحنه‌های فیلم را شکل می‌دهد، زیرا تس، لیلی، نکات معاشقه را به آنا، هارپر، می‌آموزد و به نمایشی خیره‌کننده از حساسیات کمدی بزن‌بهادری لوهان منتهی می‌شود. سال‌ها هیچ تأثیری بر پیوند او با کرتیس نگذاشته‌اند، و تماشای اجرای دوباره آن‌ها در داستانی که به آن‌ها آزادی عمل می‌دهد، هیجان‌انگیز است. ترفندهایی مانند مونتاژ تعویض لباس، که ممکن است در فیلم‌های دیگر تکراری به نظر برسند، در اینجا لذت‌بخش هستند، به‌ویژه با علاقه لیلی به مد که باعث می‌شود تس عینک آفتابی صورتی و ژاکت‌های مزین به سنجاق قفلی بپوشد. بازیگران مکمل شایسته تقدیر هستند، به‌ویژه باترز و هامونز که در نقش طرف بزرگسال‌تر نوجوانان، داستان را سرپا نگه می‌دارند. اما بالاتر از همه، این فیلم به‌عنوان ویترینی برای ویژگی‌های درخشان این دو بازیگر اصلی، موفق عمل می‌کند.

    طرح‌بندی کمی متلاطم در برخی نقاط به داستان ضربه می‌زند، اما با بازی سرگرم‌کننده و بی‌وقفه لوهان و کرتیس جبران می‌شود.

  • عمده: بن ویتلی با یک تریلر علمی تخیلی آزمایشی بازگشته است – انحصاری

    عمده: بن ویتلی با یک تریلر علمی تخیلی آزمایشی بازگشته است – انحصاری

    بن ویتلی آرام نمی‌گیرد. این در مورد سبک نیز صادق است – او یک فیلمساز است که از وحشت بسیار زیاد (Kill List، In The Earth)، به کمدی گزنده (Sightseers، Happy New Year Colin Burstead)، به آثار شیک دوره‌ای (Rebecca) و تریلرها (Free Fire)، تا بلاک باسترهای جهانی بزرگ کوسه‌ای (Meg 2: The Trench) از فیلمی به فیلم دیگر می‌رود. این به این معنا نیز صادق است که ویتلی به ندرت برای مدت زیادی خارج از دید است. و از آنجایی که او در سال 2023 دنباله‌ای با بازی جیسون استاتهام برای مگالودون ارائه کرد، ویتلی به سختی در حال کار بر روی نه یک، بلکه دو فیلم جدید بوده است (به علاوه سریال تلویزیونی سال گذشته Generation Z). مدتی است که ما از فیلم نرمال با بازی باب ادنکیرک آگاه بوده‌ایم. اما او همچنین مشغول فیلمی با عنوان Bulk بوده است – یک فیلم علمی تخیلی تجربی که به هیچ وجه به نظر نمی‌رسد… خب، نرمال. تریلر را فقط در اینجا تماشا کنید.

    بله، به نظر می‌رسد که ویتلی در حالت ذهن‌آگاه A Field In England است، فیلمی که نمی‌توانست دورتر از یک انحراف از Meg 2 باشد. در قلب جنون Bulk، سم رایلی وجود دارد که در کنار الکساندرا ماریا لارا بازی می‌کند، و شما همچنین نگاهی اجمالی به نوح تیلور خواهید دید. اوه، و تعداد زیادی مدل وسایل نقلیه، برخی از جلوه‌های ویژه سطح پایین، اشاره‌هایی به “برخورددهنده مغز” و “منطقه تحریف”، و یک دسته قارچ. به نظر درست می‌رسد – بازگشت به طرف وحشی، بن.

    در اینجا خلاصه داستان آمده است: “هنگامی که یک دانشمند متعصب آزمایشات خود را با تئوری ریسمان خیلی دور می‌کند – غشای او منفجر می‌شود. منظور از “غشا” است، نه “مغز” – اما به این معنی است که کسی باید هرج و مرجی را که او ایجاد کرده است، رفع کند. قهرمان ما کوری هارلن – با اکراه – فرستاده می‌شود تا قلب غشا و خالق آن، آنتون چیمبرز را بیابد. اکنون به عنوان یک خانه شهری معمولی که توسط آکلیما مرموز و چند بعدی میزبانی می‌شود، ماجراجویی او آغاز می‌شود. خانه‌ای که باز کردن در از یک اتاق به اتاق دیگر می‌تواند شما را به جهان‌های دیگر ببرد، نه فقط به آشپزخانه.” آنچه را که می‌خواهید از آن استنباط کنید.

    در انتظار جزئیات بیشتر در مورد زمان نمایش Bulk در اواخر امسال باشید – اما در ابتدا، در 14 اوت در بخش نیمه شب جنون جشنواره بین‌المللی فیلم ادینبورگ نمایش داده می‌شود، و به دنبال آن پیش‌نمایش ویژه در 16 اوت در برادفورد پیکچرویل برگزار می‌شود. مغزهای خود (یا غشاهای خود؟) را برای یک سواری وحشی آماده کنید.

  • تریلر جی کلی: جورج کلونی و آدام سندلر در درام جدید نوآ بامباک، با موضوع میراث، دست و پنجه نرم می‌کنند.

    تریلر جی کلی: جورج کلونی و آدام سندلر در درام جدید نوآ بامباک، با موضوع میراث، دست و پنجه نرم می‌کنند.

    اگر چیزی باشد که ما در امپایر شیفته‌اش هستیم، آن سینماست. و اگر دو چیز وجود داشته باشد، آن فیلم‌هایی درباره فیلم‌ها هستند. Babylon، The Fabelmans، Hail, Caesar!، Stan & Ollie — هر چه باشد، ما پای کاریم. پس همانطور که تصور می‌کنید، ایده حضور جورج کلونی، لورا درن، و آدام سندلر (حالا در فاز جدی سندمن بعد از Happy Gilmore 2 در همین سال) در فیلمی از نوآ بامباک درباره یک ستاره سینمای پا به سن گذاشته و مدیر برنامه‌هایش که در اروپا سفر می‌کنند و با زندگی و میراث خود دست و پنجه نرم می‌کنند، ما را بی‌نهایت هیجان‌زده کرده است. و اگر نخستین تریلر Jay Kelly حرفی برای گفتن داشته باشد، درام نوشته‌شده توسط امیلی مورتیمر و محصول نتفلیکس بامباک قطعاً ارزش این همه هیجان را دارد. در زیر می‌توانید آن را تماشا کنید:

    خب، امیدواریم که تئاتر دالبی یک ردیف برای Jay Kelly برای جوایز اسکار سال آینده رزرو کرده باشد، چرا که به نظر می‌رسد فیلم دقیقاً به همان سمت حرکت می‌کند. به طور جدی، تمام عناصر لازم برای یک درام معتبر و آماده جایزه در اینجا مهیاست. یک ستاره که از موقعیت ستاره سینمایی واقعی خودش وام می‌گیرد و آن را روی پرده کالبدشکافی می‌کند؟ وجود دارد. یکی از تحسین‌شده‌ترین نویسندگان هالیوود که نگاهی از بیرون به صنعت خود و دسیسه‌هایش می‌اندازد؟ وجود دارد. گروهی از ستارگان در سرتاسر بازیگران (بیلی کروداپ! جیم برادبنت! ایو هیوسن! رایلی کیو! لنی هنری! آیلا فیشر!)، موقعیت‌یابی تونال دقیق به عنوان یک درام با لحظات خنده به جای یک کمدی درام، و تهدید/وعده دست کم مقادیری رقص بداهه؟ بله، بله، و باز هم بله!

    البته، اولین تیزر Jay Kelly شاید بیشتر شامل تکرار نام خود کلونی، «اسطوره سینما»، در مکان‌های مختلف اروپا باشد، در حالی که مدیر برنامه‌هایش (سندلر) و، احتمالاً، مسئول روابط عمومی یک نوع (درن) با مقادیر بسیار اندک خودآگاهی همراهی می‌کنند، اما چیزی در دیدن قدرت ستاره‌ای کلونی در اوج خود و حضور تمام اطرافیانش با تمام قوا وجود دارد که از همین حالا ما را مجذوب کرده است. اما دقیقاً جی کلی کیست؟ این سوال اساسی است. و پاسخ آن را زمانی خواهیم یافت که Jay Kelly در تاریخ 14 نوامبر در سینماهای برگزیده اکران شود، و سپس در 5 دسامبر به صورت جهانی از نتفلیکس پخش شود. نور، دوربین، بحران وجودی!

  • مت اسمیت در فیلم Star Wars: Starfighter، در برابر رایان گاسلینگ، نقش یک شخصیت خبیث را ایفا می‌کند.

    دستکش بی نهایت پرکاربرد مت اسمیت در حال به دست آوردن یک سنگ دیگر است – و این یکی از کهکشانی خیلی دور می آید. بله، کسی که با دوره اش به عنوان دکتر یازدهم در دکتر هو پاپیون را مد کرد، در خاندان اژدها نقش دیمون تارگرین را ایفا کرد، در موربیوس از SPUMC نقش خون آشام میلو را بازی کرد، و در نابودگر جنسیس یک T-5000 بود، اکنون اسمیت آماده است تا برای جنگ ستارگان: استارفایتر آینده شاون لوی با سرعت نور حرکت کند. طبق گزارش Deadline، اسمیت قرار است نقش یک شخصیت شرور را در مقابل رایان گاسلینگ در نقش اصلی قهرمانانه در اولین فیلم جنگ ستارگان فیلمساز ددپول و ولورین ایفا کند.

    همانطور که در جشن جنگ ستارگان امسال در توکیو آموختیم، استارفایتر – که به طور مشخص و مکرر توسط لوی به عنوان “یک ماجراجویی مستقل با شخصیت‌های کاملاً جدید” توصیف شده است – اولین فیلم جنگ ستارگان است که بعد از رویدادهای ظهور اسکای واکر رخ می‌دهد، و اکشن آن پنج سال بعد از آخرین ماجراجویی ری و دوستان اتفاق می‌افتد. طبق معمول، جزئیات مربوط به اینکه اسمیت دقیقاً چه کسی را بازی خواهد کرد در این مرحله بسیار کم است – خوب، فراتر از منابعی که نشان می‌دهند نقش او یک “نقش اصلی” خواهد بود. با این حال، خبر انتخاب اسمیت قابل توجه است، به خصوص که کمتر از دو ماه از اعلام اینکه ستاره سه‌گانه X، میا گاث، شخصیت شرور اصلی استارفایتر خواهد بود، شخصیتی که شایعه شده رهبر گروهی از اراذل و اوباش فضایی است که به دنبال به دست آوردن پسر برادرزاده جوان قهرمان گاسلینگ هستند. جالب خواهد بود که ببینیم آیا شخصیت اسمیت بخشی از گروه گاث است یا تهدیدی است که از سمت دیگری به قهرمان ما حمله می‌کند.

    جنگ ستارگان: استارفایتر، که توسط جاناتان تروپر، نویسنده پروژه آدام لوی نوشته شده است، قرار است در اواخر سال جاری در بریتانیا فیلمبرداری شود، و این فیلم در حال حاضر برای اکران در 28 می 2027 برنامه ریزی شده است، تقریبا دقیقا یک سال پس از اکران مندلورین و گروگو جان فاورو در 22 می 2026 در سینماها. با یک جنگ ستارگان جدید آماده، بازیگر دیگری در حال انتخاب و آماده فیلمبرداری قبل از پایان سال 2025، و موارد بیشتری در راه (به ویژه سپیده دم جدای جیمز منگولد، فیلم بدون عنوان تایکا وایتیتی، سه‌گانه جدید سایمون کینبرگ، و نظم جدید جدای شرمین عبید-چینوئی)، به نظر می‌رسد یک بیداری نیرو در لوکاس فیلم در حال وقوع است. آیا آن را حس کرده اید؟

  • Stormgate Analysis

    Stormgate Analysis

    لحظه ای وجود دارد، درست قبل از آغاز یک مسابقه 1v1 RTS، که حسش با هیچ چیز دیگری که در بازی ها تجربه کرده ام قابل مقایسه نیست، و Stormgate این حس را به خوبی القا می کند. من می بینم که شمارش معکوس تایمر شروع می شود، ضربان قلبم را حس می کنم و نفسی عمیق می کشم. سپس، نگاهم به یک مرکز فرماندهی رنگارنگ و دسته ای از کارگران می افتد، و این فقط من هستم و یک غریبه تصادفی که برای پیروزی یا شکست می جنگیم. پیچ و خم هایی که Stormgate در طول دوره دسترسی اولیه طی کرده تا به جایگاه فعلی اش برسد، همگی به سمت درست نبوده اند، اما این بازی، فرمول پایه سازی را در سطح طراحی، به شیوه هایی ظریف و آشکار به جلو می برد.

    Stormgate از زمان عرضه در مرحله دسترسی اولیه خود، مسیر طولانی ای را پیموده است، و با اینکه برچسب دسترسی اولیه را از خود دور کرده، اما هنوز نسخه 1.0 نامیده نمی شود. هنوز هم وعده بازسازی های عمده جناح ها و به روز رسانی های گرافیکی داده شده است، همچنین چندین حالت اصلی که در حال حاضر با برچسب “در حال توسعه” مشخص شده اند (هر معنایی که این عبارت هنوز داشته باشد). من از تمام تغییراتی که در حالت رقابتی 1v1 ایجاد شده، آنقدرها هم هیجان زده نیستم، اما کماکان از آن لذت می برم. قصد دارم بیشتر روی تفاوت ها در این نسخه تمرکز کنم، نه اینکه دوباره اصول اولیه بازی را توضیح دهم، بنابراین اگر می خواهید بیشتر در مورد نحوه عملکرد بازی در گذشته بدانید، بررسی من از نسخه دسترسی اولیه در سال گذشته را مطالعه کنید.

    جای تعجب ندارد که Stormgate، با توجه به اینکه توسط تعدادی از توسعه دهندگان سابق Blizzard RTS ساخته شده است، حس و ریتم کلی یک بازی کلاسیک Blizzard RTS را دارد. در بهترین حالت، این بازی مانند غذای خانگی برای کسی است که با Brood War و WarCraft 3 بزرگ شده است. من به سربازان انسانی Vanguard کم تجربه خود دستور می دهم در حالی که به پایگاه خود برمی گردم تا دقیقاً در لحظه مناسب روی یک ارتقاء کلیک کنم، و حس می کنم مانند منتقد غذای فیلم Ratatouille به دوران کودکی خود بازگشته ام. چیزی در مورد هماهنگی ذهنی و تقریباً ضربه های ریتمیک کلیدهای میانبر در این نوع بازی وجود دارد که هنوز هم به خوبی کار می کند – حتی پس از این همه سال – و توسعه دهنده، Frost Giant، این موضوع را درک می کند.

    همچنین، این استودیو به وضوح به این فکر کرده است که چه جنبه هایی از این تجربه را می توان بهبود بخشید. و به همین دلیل است که فکر می کنم مکالماتی که با افرادی داشته ام که از روی بی خیالی این بازی را “StarCraft 1.5” می نامند، تصویر بزرگ را نمی بینند. در سطح طراحی پایه، این بازی حتی نسبت به درخشش و جذابیت StarCraft 2 نیز یک پیشرفت حساب شده به شمار می رود. ویژگی‌های کیفیت زندگی، مانند گروه‌های کنترل خودکار و دستورات سریع برای دسترسی به صف‌های تولید و منوهای ارتقاء، بدون نیاز به پیدا کردن ساختمان مناسب، تجربه لحظه به لحظه را به شکلی روان می کنند که مدتی طول کشید تا به آن عادت کنم، اما حالا دلم می خواهد این ویژگی ها در هر RTS وجود داشته باشند.

    همه چیز در مورد صنعت

    از آنجایی که من در StarCraft و WarCraft به ترتیب، طرفدار اصلی Terran و Human بوده ام، جای تعجب ندارد که جناحی که بیشتر از همه در Stormgate با من ارتباط برقرار کرد، Human Vanguard بود. می دانم، من واقعاً در مهمانی ها فرد سرگرم کننده ای هستم. این جناح، بسیار شبیه به یک جناح استاندارد RTS بازی می شود و به همین دلیل، نقطه شروع بسیار خوبی محسوب می شود. اما مانند تقریباً هر چیز دیگری در Stormgate، نکات کوچک زیادی در این جناح وجود دارد که سطح مهارت مورد نیاز برای حرفه ای شدن در آن را به شدت بالا می برد.

    به عنوان مثال، واحدهای Vanguard از جنگیدن تجربه کسب می کنند، که آمار آنها را به میزان قابل توجهی افزایش می دهد. این یعنی، برای اینکه بتوانید این جناح را در سطح بالایی بازی کنید، باید تلفات را در هر درگیری تا حد امکان به حداقل برسانید. و به خصوص، نباید واحدهای کاملاً ارتقا یافته خود را از دست بدهید. این موضوع می تواند، به طرز غیرمنتظره ای، آنها را به یکی از جناح های سنگین میکرو تبدیل کند، اگر بخواهید به طور واقعی بر مزایای آنها مسلط شوید. و فرصتی را برای حریفانتان ایجاد می کند تا واحدهای باتجربه را هدف قرار دهند. این نوع فلسفه، یعنی “یادگیری آسان، تسلط دشوار” در تمام Stormgate وجود دارد، و من از دیدن آن بسیار خوشحالم.

    نکات کوچک زیادی وجود دارد که سطح مهارت مورد نیاز را به شدت بالا می برد.

    من از تغییراتی که تاکنون در Celestials ایجاد شده است، بسیار خرسندم، حتی با اینکه آنها تنها جناحی هستند که هنوز بازسازی بصری دریافت نکرده اند، و به همین دلیل، ظاهری حجیم و بی روح دارند. در ابتدا، این جناح بسیار گیج کننده بود، و انتظارات من از یک جناح RTS را به روش های غیرقابل فهمی زیر پا می گذاشت که نمی توانستم واقعاً درکش کنم. اکنون، برداشتن و بازی کردن با این جناح بسیار آسان تر است، بدون اینکه بیش از حد از ویژگی های منحصر به فردش کاسته شود. Morph Cores نقش بسیار واضح تر و منطقی تری دارند، من می فهمم که چه زمانی باید یک Arcship جدید را مستقر کنم، و تولید برق کمی کمتر گیج کننده شده است.

    متاسفانه، نمی توانم همین حرف را در مورد هر جناح دیگری بزنم. Infernals اخیراً یک بازسازی قابل توجه دریافت کرده است که نوار Animus را حذف کرد – نواری که پر می شد و به شما اجازه می داد تا هنگام مرگ واحدهای شما یا حریفانتان، جادو کنید. در واقع، تمام توانایی‌های فرماندهی بالای نوار حذف شده‌اند یا به ساختمان‌ها منتقل شده‌اند، که به نظر من یک قدم رو به عقب است. به خصوص در مورد Infernals، شما مکانیکی را حذف کرده اید که از نظر موضوعی عالی و تا حدودی برای جناح اصلی بود، و آن را از بین برده اید. Frost Giant به من گفت که آنها می خواهند آن را در آینده به شکل بهبود یافته تری برگردانند، اما در حال حاضر باید بدون آن بازی کنیم. از بین تمام تغییراتی که بین اولین باری که Stormgate را بازی کردم و جایگاه فعلی آن ایجاد شده است، این تغییری است که بیشتر از همه من را ناامید کرده است، حتی اگر موقتی باشد.

    و در حالی که جامعه در مورد آنها نظرات مختلفی داشت، من در واقع اردوگاه های Creep را دوست داشتم، زیرا راهی برای قرار دادن آیتم های بیشتر در نقشه برای مبارزه و موقعیت هایی برای نگهداری ارائه می دادند که پایگاه های توسعه نبودند. جایگزین این اردوگاه ها، یعنی Stormgates های اسمی، دارای NPC های متخاصم نیستند و هیچ مزیتی برای چسبیدن به آنها ارائه نمی دهند، بنابراین بیشتر شبیه به زنگی هستند که هر دو بازیکن را به نبرد فرا می خواند تا بین جوایز مرتب و تصادفی یکی را انتخاب کنند. این موضوع می تواند هیجان انگیز باشد، اما متاسفانه نمی توانم بگویم که این Stormgates را در تکرار فعلی شان دوست دارم. آنها همچنین می توانند، تا حدودی برخلاف انتظار، نوعی از سناریوهای تجاری پایه را تشویق کنند که من خیلی دوست ندارم، سناریوهایی که بیشتر شبیه “نیزه بازی با تیغ های ریش تراشی روی یک چوب بلند” هستند تا نبردهای میدانی بزرگ و سرگرم کننده.

    بالا بردن سطح

    جایی که Stormgate بیشترین درخشش را داشته است، در کمپین 12 ماموریتی آن است که در دوره دسترسی اولیه، ناامید کننده ترین بخش بازی بود. در واقع، چیز زیادی از آن ماجرا باقی نمانده است، به طوری که تمام شخصیت ها و واحدهای Vanguard مدل های واقع گرایانه تر و باورپذیرتری دریافت کرده اند و تمام جنبه های داستان، به جز اصول اولیه آن، به طور کامل بازسازی شده اند. در بیشتر موارد، این یک پیشرفت بزرگ است. اما از برخی جهات، واضح است که این کمپین با عجله تولید شده است.

    برای اینکه تصوری از هزینه چیزی که من آن را تجربه کامل Stormgate می نامم به شما بدهم، می توانید هر چهار قسمت را با قیمت 25 دلار خریداری کنید، در حالی که حالت های 1v1 و حالت آزمایشی رایگان هستند. کل این کمپین حدود 10 ساعت طول کشید تا من، به عنوان یک بازیکن باتجربه RTS، آن را به پایان برسانم، و در طول این مدت، به دنبال تمام اهداف جایزه بودم و با خدمه ام در مورد نکات جالب بین هر ماموریت گپ می زدم.

    بیشترین درخشش Stormgate در کمپین 12 ماموریتی آن است.

    عرشه تازه معرفی شده Raptor 1 کارهای زیادی انجام می دهد تا کل تجربه را منسجم کند، به خصوص با اضافه شدن ارتقاء واحد قابل باز شدن و یک قفسه آیتم که به شما امکان می دهد قهرمان و ارتش های خود را در چندین ماموریت سفارشی کنید. ماموریت های کمپین خود هوشمندانه و چالش برانگیز هستند. و داستان بازسازی شده برخی از کلیشه های خسته کننده Blizzard را که من از پیش نویس اولیه دسترسی اولیه کمتر از آنها هیجان زده بودم، کنار می گذارد.

    مهمترین چیزی که ارزش این کمپین را پایین می آورد این است که هنوز به وضوح حداقل یک لایه پرداخت نهایی کم دارد. این کمبود بیشتر در برخی صحنه های سینمایی عجولانه یا ناتمام مشهود است، به ویژه در پایان برخی از ماموریت ها، جایی که یک جمله کوتاه و سرسری به چیز مهمی اشاره می کند که ظاهراً خارج از صفحه رخ داده است، به جای اینکه آن را به ما نشان دهد. آدم بد با مک گافین فرار کرد! لعنتی، تو او را از دست دادی!
    همچنین، برخی از خطوط صوتی جدید برای برخی از شخصیت ها، از جمله قهرمان داستان، آمارا، صادقانه به نظر می رسند که بازیگر برای اولین بار آنها را می خواند و فقط یک برداشت انجام داده است، یا به آنها گفته نشده است که شخصیت آنها در یک صحنه چه احساسی دارد. لحن صدا کاملاً نامناسب است، که عجیب به نظر می رسد.

    مربی مقدس

    من همیشه در بیشتر RTS های قبلی، ابتدا از ماموریت های کمپین، اطلاعات مربوط به هر جناح را یاد می گرفتم، و هنوز اطلاعات زیادی در مورد Celestials وجود ندارد، که باعث می شود نتوانم در مورد آنها هیجان زده شوم. اصلاً آنها اینجا چه کار می کنند؟ آرمان هایشان چیست؟ جامعه آنها درباره چیست؟ می دانم که فصل های کمپین Infernal و Celestial برنامه ریزی شده است. اما در مقایسه با حتی StarCraft 1، که ما چندین ساعت را با هر جناح می گذراندیم، فکر می کنم این کمبود، واقعاً به ورود بازیکنان جدید آسیب می زند.

    ماموریت های مختلف می توانند واحدهای مختلف یا مکانیک های جناح را برجسته کنند و شما را به این فکر سوق دهند که چگونه از آنها استفاده کنید. می تواند بسیار ترسناک باشد که به سادگی وارد حالت 1v1 شوید و در آن غرق شوید یا شنا کنید. Stormgate در حال حاضر هیچ کمک عملی برای بازیکنان جدید از نظر نحوه فکر کردن در مورد Infernal shroud یا کارهای مرتبی که می توانید با Celestial Arcships انجام دهید، ارائه نمی دهد. یک پیوند “یادگیری بازی” در منوی اصلی وجود دارد، اما فقط شما را به یک صفحه وب با چند ویدیوی کوتاه YouTube می فرستد که چندین مورد از آنها در این مرحله منسوخ شده اند. نمی دانم… آیا این کافی است؟

    بازیکنان تازه کار می توانند ویژگی ای به نام BuddyBot را در مسابقات غیر رتبه بندی شده فعال کنند که به شما در برخی از کارهای شلوغ مانند مدیریت پایگاه کمک می کند، اما من صادقانه این را بدترین نوع کمک می دانم. این ویژگی در واقع به شما نحوه بازی کردن را آموزش نمی دهد. فقط کارها را برای شما انجام می دهد. من یک “رفیق” را ترجیح می دهم که متوجه شود چه زمانی اشتباه می کنم، مانند ذخیره منابع زیاد، و نکاتی را در مورد آنچه می توانم بهبود بخشم، نشان دهد. StormClippy، اگر بخواهید.

    در حالی که هنوز در مرحله آزمایشی است، خوشحالم که Stormgate سرانجام یک ویرایشگر و بازی های سفارشی در دسترس دارد. هنوز برخی از ویژگی های کلیدی مانند محرک ها وجود ندارد، اما این مانع از آن نشده است که اعضای اختصاصی انجمن از قبل نقشه ها و حالت های بازی واقعاً وحشی و چشمگیری ایجاد کنند که من هرگز فکر نمی کردم با ابزارهای فعلی امکان پذیر باشد. با توجه به امکانات موجود، من به عنوان کسی که با ساختن سناریوهای سفارشی برای Brood War و Warcraft 3 تجربه کسب کرده است، این ابزارها را بسیار آسان و کاملاً انعطاف پذیر یافتم.

    حالت Co-op 3vAI در واقع از مرکز توجه به بخش آزمایشی “Sigma Labs” به همراه ویرایشگر نقشه پس کشیده شده است، اما همچنان مکانی سرگرم کننده برای گشت و گذار است، زیرا توسعه دهندگان سعی می کنند آن را بهبود بخشند. من RTS هایی را با واحدهای قهرمان و توانایی های جالب دوست دارم، و همه اینها در اینجا وجود دارد. به علاوه، پیشرفت حساب و برخی از لوازم آرایشی قابل باز شدن که از زمان عرضه نسخه دسترسی اولیه اضافه شده است، انگیزه بیشتری نسبت به صرفاً حقوق لاف زنی به من می دهد تا به بازی ادامه دهم.

  • ساخت یک فیلم Spider-Punk با صداپیشگی دنیل کالویا در Sony Pictures Animation

    ساخت یک فیلم Spider-Punk با صداپیشگی دنیل کالویا در Sony Pictures Animation

    مرد عنکبوتی: در میان دنیای عنکبوتی، ساخته ژواکیم دوس سانتوس، کمپ پاورز و جاستین کی تامپسون، فراوانی به ما بخشید: یک روایت وسیع از شدن و تعلق؛ نه یک، بلکه پنج جهان تازه با پویانمایی‌های خیره‌کننده و تمایزهای بصری؛ و آنقدر مرد عنکبوتی نوین که می‌شود یک انجمن عنکبوتی تمام‌عیار را پر کرد. ولی از بین تمام چیزهای جدیدی که دنباله به درون دنیای عنکبوتی به ما ارزانی داشت، هابی براون آنارشیست الکتریکی با صدای دنیل کالویا – معروف به اسپایدر-پانک – شاید بزرگ‌ترین باشد. و گویا اهالی Sony Pictures Animation با این دیدگاه هم‌عقیده‌اند، چون Deadline گزارش داده است که استودیو در حال توسعه ابتدایی یک فیلم پویانمایی مستقل اسپایدر-پانک است.

    فیلمنامه این اثر را کالویا به اتفاق آجون سینگ قلم خواهد زد، که تنها تجربه فیلمنامه‌نویسی او تا به امروز، فیلم مشترک رابرت پتینسون A24 با نام Primetime است. اطلاعات موثق اندکی در مورد اینکه اولین نقش‌آفرینی اسپایدر-پانک چه قصه‌ای را بازگو خواهد کرد، در دست است. در حقیقت، اگرچه ما تماماً بر این باوریم که کالویا برای صداپیشگی کاراکتر لندنی خودپسند و ضداستقرار Earth-138B بازخواهد گشت، در حال حاضر هیچ تأییدیه‌ای نداریم که ستاره یهودا و مسیح سیاه برای این یکی به استودیو بازگردد. با این حال، آنچه می‌دانیم، به لطف خود او، این است که وقتی هابی در خیابان‌های کمدن تاب می‌خورد، گیتار بادی و موهای سیخ‌سیخی‌اش را به همراه دارد، نمایشی برپا می‌کند، فاشیست‌ها را به خشم می‌آورد، اقدامات سیاسی غیرمجاز یا قطعات هنری-اجرایی را روی صحنه می‌برد، یا با یارانش در میخانه خوش می‌گذراند – همه اینها نشان می‌دهد که قلمرو قابل توجهی برای دنبال کردن ماجراجویی‌های پویا و عنکبوتی این آنارشیست فراتر از هر چیزی وجود دارد که فراتر از دنیای عنکبوتی ممکن است در زمان اکران در سینماها در 25 ژوئن 2027 در نظر داشته باشد.

    خوشبختانه، در فقدان اطلاعات بیشتر در مورد اینکه اسپایدر-پانک سرانجام وقتی در کانون توجه قرار می‌گیرد، چه عملی انجام خواهد داد، هیچ کاستی در اکشن تارزنی برای چشم‌انتظاری در جاهای دیگر وجود ندارد. در کنار قسمت پایانی سه‌گانه دنیای عنکبوتی که در تابستان سال بعد از سال آینده از راه می‌رسد، نخستین حضور نیکلاس کیج در نقش لایو اکشن اسپایدرمن نوآر را در سریال آینده اسپایدر-نوآر پرایم ویدئو داریم، و همین آخر هفته پیش اولین نگاه خود را به بازگشت طولانی‌مدت تام هالند در نقش خزنده‌ی دیواری MCU در مرد عنکبوتی: روزی نو، که مقرر است در 31 ژوئیه 2026 در سینماها اکران شود، انداختیم. طرفداران اسپایدی، متحد شوید!